نظر شما چیست؟
شرکت نفتی پروس پکتا، ادعا کرد که ممکن است در دریای شمال نفت پیدا شود و برای همین احتایاج به سهامدار دارد.
استفان بردلی دفتر تعدادی از افراد که با او هم درد هستند را جمع آوری کرده است. آنها تحت تاثیر تبلیغات شرکت نفتی پروس پکتا با مدیریت هاروی مککالف تمام سرمایه خود را برای خریدن سهام این شرکت نفتی از دست دادند. تمام امور این شرکت قانونی انجام شده بود و آنها با خیال و احتمال وجود نفت در دریای شمال با اختیار خود اقدام به خرید سهام کرده بودن. در حالی که شرکت نفتی پروس دفترش را بسته و دیگر خبری از آن نبود.
حالا این موضوع خوراک خبری روزنامه ها شده بود.
استفان تصمیم می گیرد تا همه سهامداران را شناسایی و دعوت کند تا با همفکری آنان، طی اقداماتی یک میلیون دلار از دست رفته را از مککالف پس بگیرد.
او در قطار با دختری آشنا می شود که هنرپیشه است و طی اتفاقاتی دختر از او می خواهد که در این راه از استعداد هنرپیشگی اش استفاده کند تا پول از دست رفته را از مدیر شرکت نفتی کلاهبردار پس بگیرد.
استفان بردلی با کمال تعجب از این پیشنهاد عجیب آن را می پذیرد اما دوستانش هنوز چیزی از این اتفاق نمی دانند ...

کتاب های مشابه نه یک پنی کم، نه یک پنی زیاد