نظر دیگران

نظر شما چیست؟
"فرود" نام فرزند جوان و دلاور سیاوش از همسر دیگرش "جریره” بود که دژبان مرزی توران زمین بود. فرود با آنکه دژبان توران بود اما از تورانیان دل خوشی نداشت و همواره بدنبال فرصتی برای کین خواهی پدرش از تورانیان بود .
پس از مرگ سیاوش ، کیخسرو فرزند او بر تخت شاهی ایران می نشیند و به کین خواهی پدرش از تورانیان می پردازد . در نخستین گام سپاهی گران فراهم آورده و توس را به سالاری آن بر می گزیند و فراوان او را پند می دهد که در راه تازش به توران از آزار بیگناهان و کشاورزان و ... بپرهیزد و از راه بیابان برود چرا که می داند برادرش فرود دژبان مرزی توران است ، از همین روی توس را فرمان می دهد که به سوی فرود نرود؛ چرا که ممکن است جنگی میان این دو روی دهد و فرجام چنین جنگی جز بدبختی نباشد. توس نیز در ظاهر سخنان او را می پذیرد و با سپاهی گران به سوی توران به راه می افتد. اما هنگامی که به دوراهی کوهستان و بیابان می رسد، با بهانه های گوناگون پهلوانان سپاه را هم داستان می کند که امکان رفتن از راه بیابانی نیست و باید از همان راه کوهستانی برویم که فرود سیاوش آنجا ساکن است. پهلوانان ایران از جمله گودرز در برابر توس می ایستند و فرمان کیخسرو را یادآوری می کنند اما توس بی توجه به آنان سپاه را به راه کوهستانی می راند . توس در راه هر آنچه را که دید از میان برد تا سپاه نزدیک دژ فرود می رسد.چون فرود دانست که آن سپاه فرستاده ی برادرش به کین خواهی پدرش روانه هستند ، می گوید من نیز با آنها همراه خواهم شد و با تخوار به بالای کوه می رود که سپاه را ببیند.تخوار یک یک پهلوانان را از روی درفششان به فرود معرفی می کند .توس آنها را بالای کوه می بیند و گمان می کند که جاسوسند.خشمگین می شود و به پهلوانان بانگ می زند : کسی برود و آن دو نفر را بیاورد و اگر نیامدند آنها را هلاک کند...

کتاب های مشابه فرود جریره