کتاب بیا مشهد (چاپی و pdf)

زندگی نامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی؛شهیدی که امام زمان(عج) او را به مشهد دعوت کرد و ...

امتیاز
5 / 5.0
مشاهده نمونه
خرید الکترونیکی (PDF)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 18,000
خرید چاپی
50,000
10%
ت 45,000

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب بیا مشهد

کتاب بیا مشهد زندگینامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی است که به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است. شهیدعلی سیفی در سال ۱۳۴۴ در شهرستان مراغه در خانواده ای متدین و ولایی چشم به جهان گشود. مادرش تعریف می کرد که من همیشه با وضو به علی شیر می دادم و در عالم رویا به من گفتند این سرباز ماست و از آن به خوبی مواظبت کن.

علی از دوران طفولیت با مجالس عزاداری آشنا شد و در مجالس عزاداری با زبان شیرین آذری به مداحی می پرداخت و خود گرداننده هیئتی درشهرستان مراغه بود. علی پانزده ساله بود که جنگ شروع شد او از اولین بسیجی های داوطلب اعزام به جبهه بود از یک طرف ماندن و خدمت به مادر و از طرف دیگر حضور درجبهه ها ذهن او را به خود مشغول کرده بود تا اینکه با شروع عملیات بیت المقدس در اردیبهشت ماه سال ۶۱ پا در جبهه گذاشت و درعملیات بیت المقدس در آستانه فتح خرمشهر به سختی مجروح شد که به قول خودش عنایت امام رضا(ع) شامل حال او شد و در یکی از روزهای تشرف جانبازان جنگ تحمیلی به حرم امام رضا علیه السلام شفا یافت و می گفت مردم به نیت تبرک لباس هایم را به غارت بردند.

علی که بعد از پایان یافتن دوره راهنمایی تحصیلی شوق طلبه شدن در دلش افتاده بود حوزه علمیه قائم چیذر را انتخاب نمود و در نهایت حوزة علمیه شهر مقدس قم میعادگاه پاک شهید در عرصه علم اندوزی بود. شاید علی از جهت ظاهر زیاد دروس حوزوی را نخوانده بود اما در سیر و سلوک سرآمد بود. وقتی برای بچه های تخریب موعظه می کرد مثل اینکه خودش بارها عمل کرده و نتیجه آن را دیده است. او اصرار داشت لذت انس با خدا را همه بچشند. روزهای بیاد ماندنی بعد از عملیات خیبر و غصه بچه ها از جاماندن جسم همسنگرانشان درجزیره مجنون با صدای ملکوتی علی التیام پیدا می کرد او وقتی روضه می خواند خودش را در صحرای کربلا می دید و بارها شده بود که درحین مداحی بی حال می شد و نفسهایش به شماره می افتاد.

اوج ارادت علی در مداحی اش روضه حضرت رقیه سلام الله علیها بود و خیلی با احساس، رفتن خار در پای این بی بی را بیان می کرد. علی وقت نماز آنقدر نماز را با حضور قلب می خواند انگار توی این دنیا نیست. نمازهایش طولانی می شد. کتاب بیا مشهد زندگینامه و خاطرات این روحانی شهید را بیان می کند.

گزیده کتاب بیا مشهد

یادم هست در ارتفاعات حسین آباد بود. دشمن بالای کوه مسقر بود، ماهم پایین کوه، خوابیده و درازکش تو برف‌ها و یخ زده بودیم. در آن سرمای کردستان، وقتی دست می‌زدیم به لباس خودمان عین تخته صدا می‌کرد، از شدت سرما خشک شده بود! بعد شهید سیفی موقعی که ما درازکش بودیم، ایشان خیلی عادی راه می‌رفت! می‌گفتیم: حاجی بشین می‌زنند. اما گوش نمی‌داد، آخر سر بهش گفتیم: حالا که راه می‌ری، برو اونطرف راه برو تا حداقل ما رو نزنند.

 حاجی می‌رفت و می‌آمد و به بچه‌ها نیرو می‌داد، آخه بچه‌ها کُپ کرده بودند. نماز جماعت‌های باحالی داشت. وقتی که اذان و اقامه گفتنش تمام می‌شد شروع می‌کرد به خواندن دعای قبل نماز، بچه‌ها چشمشان را می‌بستند و شروع به گریه می‌کردند و با حالت گریان تکبیر را می‌گفتند.

صفحات کتاب :
192
کنگره :
‫DSR1626‭‬ ‭/س98‭ب9‬
دیویی :
955/0843092
کتابشناسی ملی :
4386473
شابک :
‫‭978-600-7841-33-4‬‬
سال نشر :
1395

کتاب های مشابه بیا مشهد