نظر دیگران

نظر شما چیست؟
پسر نوجوانی به نام مجید به دلیل مشکلات مالی خانواده اش مجبور به انجام کار در معدن به صورت نیمه وقت می شود. مدتی پس از کار به عنوان معدنچی به دلیل جثه درشت و کار سخت و منظم، سرگروه معدنچی ها می شود اما حسادت سایر معدنچی ها سبب مشکلاتی شده...

مجید پسری 17 ساله و پسر یک راننده ترانزیت در تعطیلات تابستان به دلیل مشکلات مالی ناشی از عدم برگشت پدر به خانواده ، به دنبال استخدام در معدنی به صورت پاره وقت می رود . مجید در تونل های معدن با گروهی از جوان های همسن خودش به نام عباس، فیصل و جابر همراه می شود و از همان ابتدا درگیر بازسازی سقف فرو ریخته معدن می شود.
یک روز در حین انجام کار تونل ریزش کرده و معدنچی ها در تونل گیر می افتند و با تلاش فراوان آزاد می شوند. مجید پس از مدتی به به دلیل داشتن حس وظیفه شناسی و قدرت بدنی بیشتر سرگروه می شود اما گارگران شاخه های دیگر معدن به خاطر پرکاری مجید و گروهش احساس خطر می کنند و مشکلاتی برای فیصل ، کم سن ترین عضو گروه درست می کنند.
مجید با پیگیری سعی در آروم کردن اوضاع دارد و هر چه این ماجرا طول می کشد از کار خود عقب می ماند تا بالاخره سرکارگر آن ها یعنی ناصر، او و گروهش را به اخراج تهدید می کند و ..

کتاب های مشابه نوجوان مرد