امتیاز
5 / 0.0
نظر شما چیست؟
مرجان، گلبرگ آن گل سرخ است؛ گل سرخی به نام علی صیاد شیرازی که دمی عطری خوش پراکند و رفت؛ و مرجان نام دختر اوست که عقب افتاده ذهنی بوده و تا صفحات پایانی «در کمین گل سرخ» هیچ نامی از او نیست؛ چرا که پدرش در کوران جنگ چنان نگران همه فرزندان ایران زمین بوده که نمی توانسته تنها به فرزند خود بیندیشد.

محسن مؤمنی قصه نویس است. به همین خاطر روایت زندگی صیادشیرازی را کاملاً غیرمنتظره و با تعلیق آغاز می کند؛ از آن جا که یک سرهنگ حکم بازداشت صیادشیرازی را صادر می کند و نمی داند چند روز بعد او ضامن جانش می شود.

بعد قصه را از پدر صیادشیرازی که نظامی بوده شروع می کند تا برسد به کودکی و نوجوانی و جوانی صیاد. حالا او به عنوان یک نظامی در آستانه انقلاب، فعالیت های انقلابی می کند و سرهنگ شعیبی او را به همین جرم به بازداشت می فرستد. چند روز بعد که انقلاب به ثمر می رسد جوانان انقلابی اصفهان می خواهند سرهنگ را اعدام کنند که صیادشیرازی شفاعتش را می کند.

باقی قصه خواندنی مؤمنی، خواباندن غائله کردستان است و پاکسازی بانه و مریوان به دست صیاد شیرازی؛ رسیدنش به فرماندهی نیروی زمینی ارتش، فرماندهی عملیات های بزرگ جنگ، حضور موثر در آزادسازی هویزه و خرمشهر، انجام عملیات مرصاد و بعد شهادت گل سرخ داستان ما...
کتابشناسی ملی :
1672288
شابک :
964-471-872-0
سال نشر :
1385
شابک دیجیتال :
978-600-03
صفحات کتاب :
371
کنگره :
‫DSR1629‭‬ ‭/ص9‫‬‮‭م83 1385
دیویی :
‫‬‮‭955/0843092

کتاب های مشابه در کمین گل سرخ (بخش دوم)