کتاب یک نفر مثل او

در بخشی از متن این کتاب می خوانید:

یک روز و در پی اندکی فرصت، در کوچه ها و خیابان های اروند کنار قدم زدم و سرکی به خانه های ویران و نیمه ویران این منطقه جنگی کشیدم.

در یک خانه دیدم، همه چیز درهم است. گوشه مهمان خانه بزرگ آن، با توپ یا خمپاره سوراخ بزرگی به اندازه یک متر مربع ایجاد شده بود. انفجار داخل اتاق روی داده بود. کمد و وسایل در هم ریخته بود و خاک ها روی وسایل، در اشکاف ها باز و بر روی اشکافی مجسمه گچی که سرش توسط ترکش جدا شده بود و مجسمه هنوز بی سر ایستاده بود.

عروسکی در گوشه دیگر و جالب این جا که همه چیز در هم شکسته و ویران ، ولی قاب عکس عیسی مسیح و حضرت مریم در کنار طاقچه سالم بود و یک انگشت خاک روی آن را گرفته بود. در گوشه هال گهواره ای بود و عروسکی به جای بچه در آن خوابیده. رویش گرد و خاک و چند تکه پارچه خاکی افتاده بود. سند منزل هم روی طاقچه بود ...