نظر دیگران

نظر شما چیست؟
شرکت «بتن سازه» که سیاوش مدیر عاملی آن را به عهده دارد، در مناقصه ی پروژه ی تونل بزرگراه برنده شده است و او در صدد انجام مراحل اولیه اجرای کار است. زمانی که سیاوش سرگرم گفت و گو با مهندس ناظر است، زلیخا (نامزدش) در منزل منتظر اوست.

سیاوش چنان غرق در کار است که قرارش با زلیخا را فراموش می کند و زلیخا هم با او قهر می کند.
پدر و مادر سیاوش، (آقا و خانم کاشانکی) همانند خود سیاوش از برنده شدن او در این مناقصه خوشحال اند.

از طرفی، عموی سیاوش از رودبار زنگ می زند و قرار می شود که روز بعد، او و پسرش (کوروش) برای خرید دو باب مغازه به تهران بیایند.

روز بعد، هنگام صرف صبحانه، کاشانکی و همسرش، از رادیو خبر زلزله ی رودبار را می شوند؛ زلزله ای که خرابی ها و تلفات جانی بسیاری داشته است. آن ها به رودبار زنگ می زنند اما کسی جواب نمی دهد و کاشانکی در نهایت درماندگی از سیاوش می خواهد که به رودبار بروند.

در این حادثه عمو و زن عموی سیاوش و پسر و دخترشان جان خود را از دست می دهند، اما نازنین (همسر کوروش) و پسر یک ساله و نیمه اش (بیژن) جان سالم به در می برند.

سیاوش و پدرش، نازنین و پسرش را به تهران منتقل می کنند و سرپرستی آن ها و اموال عمو و کوروش را به عهده می گیرند.

بعد از حدود یکسال، فردی به نام «محمودی» که خود را تاجر و از دوستان کوروش معرفی می کند، به خواستگاری نازنین می آید. سیاوش بعد از تحقیق، موقعیت شغلی او را تأیید می کند و محمودی با حرف هایی که از رابطه ی خود و کوروش می زند، آن ها را درباره ی رابطه ی خود متقاعد می کند.

سیاوش نظر موافق دارد، پس بقیه خانواده را متقاعد می کند و سرانجام نازنین به خواستگاری محمودی پاسخ مثبت می دهد.

محمودی با نازنین و پسرش «بیژن» رابطه ی خوبی برقرار می کند تا آنجا که بیژن شدیداً به او وابسته می شود.

یک روز فردی به محمودی زنگ می زند و از او می خواهد که کارش را برای از بین بردن بیژن شروع کند. محمودی سخت مقاومت می کند و بالاخره در برابر تهدید آن مرد، می پذیرد که این کار را انجام بدهد.

چند روز بعد، نازنین و بیژن بدون محمودی، به پارک می روند که درآنجا، بیژن گم می شود.
عکس بیژن را در روزنامه ها چاپ می کنند. بعد از چاپ عکس، آن مرد دوباره تماس می گیرد و به محمودی تبریک می گوید؛ ولی محمودی اعلام می کند که او هیچ کاری در این زمینه انجام نداده است. پس بیژن کجاست و چه کسی او را دزدیده است؟!

چند روزی بعد اتومبیلی عمداً به نازنین می زند و فرار می کند. با توجه به گم شدن بیژن و عمدی بودن تصادف، پلیس به ماجرا مشکوک می شود و این سؤال را مطرح می کند که از مرگ این مادر و فرزند، با توجه به مالمیک فراوان آن ها چه کسی سود می برد؟

کتاب های مشابه پروژه