نظر شما چیست؟
یکی بود یکی نبود پسری بود به اسمِ مالنی که اون دور دورا به دور از دریای سکوت، تو شهر ناکجا آباد، جایی که ماه و خورشید کنار هم بودند زندگی می کرد.

خونه ی مالنی بالای یک تپه ی کوچیک وسط ناکجا آباد بود.

همه ی اهالیِ ناکجا آباد کلاه های بزرگ میذاشتن، اونا فکر میکردن کلاهِ بزرگ اونا رو از دستِ شیطان ویچ که بالای شهر، داخل کوهِ تاریکی زندگی می کرد نجات میده.

کتاب های مشابه مالِنی