امتیاز
5 / 5.0
خرید الکترونیکی (TEXT)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 3,000
نظر شما چیست؟
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود
اون طرف یه کوه بلند در وسط دره ای نه چندان عمیق، ده ای بود پر از آدمای خوب و پرکار.
گله های گوسفندان هر روز صبح از ده خارج می شدند و شبانگاه به ده باز می گشتند.
در اطراف ده زمینهایی سرسبز، پر از علف های خوشمزه وجود داشت.
این ده چند نفر چوپان داشت. یکی از اونها، پسرکی خوب و مهربون، به نام شاهرخ بود که گوسفندان گله را خیلی دوست می داشت.
دیویی :
‫‮دا‬‭300‫‮‭‮الف‬971ب1389
کتابشناسی ملی :
2202698
شابک :
978-600-6011-02-8
صفحات کتاب :
25

کتاب های مشابه بزغاله دم قرمز