امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (TEXT)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 25,900
نظر شما چیست؟
در کتاب شاهدی از بهشت نوشته ی ایبن الکساندر، سرگذشت دکتر جراح مغز و عصابی را خواهید خواند که بر اثر یک بیماری نادر، هفت روز متوالی در کما رفته و به ماورای این جهان سفر می کند.

هزاران نفر تجربه نزدیک به مرگ داشته اند اما دانشمندان اغلب بر این باورند که چنین امری غیرممکن است. دکتر ایبن الکساندر (Eben Alexander) هم یکی از همان دانشمندان بود که به واسطه بیماری نادری هفت روز در کما رفت اما هنگامی که پزشکان معالج امکان متوقف کردن درمان او را بررسی می کردند، ناگهان چشمانش باز شد و از کما بیرون آمد. او بازگشت. بهبودی دکتر الکساندر یک معجزه پزشکی بود؛ اما معجزه واقعی سرگذشت اوست که مربوط به جای دیگری است.

در مدتی که جسم الکساندر در کما بود، او به ماورای این جهان سفر کرد و موجود فرشته گونه ای او را به عوالم ژرف موجودیت فرامادی هدایت کرد؛ او در آن جا به مشاهده و درک حضور الهی نائل شد و توانست با مبدا ارتباط برقرار کند. قبل از این تجربه، او نمی توانست دانش خود را درباره مغز و عصب شناسی با اعتقاد به بهشت، خدا یا روح تطبیق دهد؛ ولی امروز دکتر الکساندر معتقد است: سلامت کامل هنگامی است که ما دریابیم خدا و روح واقعیت دارند و مرگ پایان موجودیت ما نیست، بلکه تنها یک انتقال است.

واقعیت بسیار مهم افرادی که دارای تفکر هستند، این است که بسیاری از مواقع دستورات و توصیه هایی که به آن ها می شود، تنها حرف های خوب نیست که بشنوند و ذوق زده شوند، بلکه آن ها دقیقا برای اجرای ضروری و برای انجام دادن است، آن هم به صورت فوری! از ویژگی های بشر است که همیشه گمان می کند برای انجام دادن کارها فرصت دارد! همیشه با وعده دادن ها اجرای هر کار مهمی را به تعویق می اندازیم و گاهی برای پیش پا افتاده ترین کارها سراسیمه ایم؛ ولی برای کارهای مهم به آهستگی قدم برمی داریم، گویا عمر نوح داریم و فرصت بسیار، چرا وقتی حقیقتی ارزش آن برای ما مسلم شده، در هنگام انجام آن را خیلی جدی نمی گیریم؟ گره ی کار کجاست؟ همیشه برای کارهای بی ارزشی و پیش پا افتاده، وقت داریم؛ ولی برای کارهای جدی و ارزشمند وقت نداریم!

داستان الهام بخش کتاب شاهدی از بهشت (Proof of Heaven) زندگی شما را تغییر خواهد داد و به داستان واقعی زیبایی وجود انسان پی خواهید برد.

در بخشی از متن این کتاب می خوانید:

هوشیاری ام بسیار وسیع تر شده بود. آن قدر وسیع که به نظر می رسید همه ی جهان را فرا گرفته است. فرض کنید درحال گوش دادن به موسیقی ای از رادیو هستید که موج آن تنظیم نیست؛ اما پس از مدتی به آن عادت می کنید. سپس کسی شبکه ی موردنظر را تنظیم می کند و شما این بار همان موسیقی را با شفافیت کامل می شنوید. تا قبل از آن متوجه نبودید صدای موسیقی ای که می شنیدید، آن قدر گنگ، دور و غیرواقعی بود.

مغز انسان این طور عمل می کند. انسان به صورتی ساخته شده که خودش را با وضعیت جدید وفق می دهد. من بارها برای بیمارانم توضیح داده بودم که به مرور زمان، درد و ناراحتیشان کمتر خواهد شد یا حداقل کمتر به نظر خواهد رسید؛ زیرا به تدریج بدن و مغزشان خود را با شرایط جدید وفق می دهد. وقتی این وضعیت طولانی شود، مغزمان آن را نادیده یا عادی می پندارد.

اما هوشیاری زمینیِ محدود ما انسان ها خیلی فراتر از یک چیز معمولی است. من زمانی متوجه این مطلب شدم که عمیق تر به قلب هسته ی مرکزی سفر کردم. در آن لحظه، هنوز هیچ چیز از گذشته ی زمینی ام را به خاطر نمی آوردم. با این وجود، در آن جا کمبودی حس نمی کردم. اگرچه زندگی دنیوی ام را فراموش کرده بودم، به خاطر می آوردم که در آن جا واقعا چه کسی بودم. من تابع جهانی بسیار پهناور و پیچیده بودم که به طور کامل توسط عشق اداره می شد.
صفحات کتاب :
214
کنگره :
‏‫‬‮‭‭RD۵۹۲/۹ /‮الف‬۷آ۳ ۱۳۹۵‬
دیویی :
‏‫‬‮‭۶۱۷/۴۸۰۹۲
کتابشناسی ملی :
3988052
شابک :
978-964-236-637-8
سال نشر :
1395

کتاب های مشابه شاهدی از بهشت