حاج عباسعلی باقری در سن 35 سالگی به جبهه میرود تا بلکه بتواند به سهم خود کمکی برای همرزمانش باشد. او که تعمیرکار ماشین است، به تعمیر و صافکاری ماشینهایی می پردازد که احتیاج به راهاندازی دارند. او در جنگ پسرش حسین را از دست میدهد...
عباس با شنیدن خبرهای آشفته از جنگ تصمیم میگیرد به جبهه برود. جدایی از همسر وچهار فرزند کوچکش بسیار سخت است اما این را وظیفهی خود میداند. او به همراه چند نفر از دوستانش به کرمانشاه می رود و از آنجا به اهواز میروند. بعد از مشکلات فراوان و نبودن ابزار، بالاخره عباس و دوستانش میتوانند ماشین های غیرقابل استفاده را راه بیاندازد و همه را متعجب کند. عباس سالها به این کار ادامه می دهد تا جایی که خودش نیروی لازم را به جبهه اعزام میکند .نیروهایی که همه در کار تعمیر ماشین ماهر هستند.
در این سالها اتفاقات زیادی رخ می دهد که یکی از آنها شهادت حسین، فرزند دوم عباس است که برای رفتن به جبهه سر از پا نمی شناسد.بعد از شهادت حسین، عباس همچنان به کار خود در جبهه ادامه می دهد.
بعد از جنگ و رحلت امام، عباس در کار بازسازی صحن و ضریح امام باز هم دوستان قدیمی اش را یاری می کند.
زندگی عباس علی باقری، آنچنان که پدرش مرحوم حسن باقری آرزو می کرد، از کودکی با کار و تلاش و زحمت قرین می شود، چه در زمانی که جنگ آغازمی شود و مغازه صد متریش را توی تعمیرگاه روشن یا گاراژ غفوری شمارهی 1 با تعدای کارگر رها میکند و به جبهه می رود و شبانه روز کار می کند، چه امروز که در سرتا سر این زندگی نامه، همه جا، سخن از کار و تلاش و امید به خداست.
در این کتاب، سخن بعد از کلام خدا با کار آغاز می شود و با کار هم به پایان می رسد. حاصل سخن این مرد کار، حکایت مردانگی ها و شب بیداری ها و کار شبانهروزی اوست که وقتی می شنوی، باورش برایت دشوار است کارهای را که او به همراه گروهش به انجام رسانده، لحظه ای ذهن تو را از کار رها نمیسازد و از خود می پرسی که مگر ممکن است انسانی تا این حد کار کند؟
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالی...
سلام خدمت تمام فعالان فرهنگی خداقوت... اگر کتابهای شهدا صوتی میکردین خیلی عالی بود...
بسیار عالی هستن....خدا خیرتون بده.... واقعا کار بزرگی میکنین....ان شاءالله همه شما موفق و موید باشین.......
عالی ... خیلی عالی ...
عالی عالیه.مرسی از برنامه خوبتون...
عالیهههههه...
عالی ...
عالی...