نظر دیگران

نظر شما چیست؟
این رمان شرایط پس از جنگ در اروپا را در زندگی زن و شوهر جوانی که عاشق هم هستند اما بسیار فقیرند، به تصویر می کشد. مرد که نمی تواند فضای خفقان آور فقر را در خانه تحمل کند همسر و فرزندان خود را ترک کرده و زندگی در خیابانها را پیشه می کند و...

مرد جوانی به نام "فرد بوگنر" شغلی در دبیرخانه کلیسا دارد اما عایدات این شغل آن قدر کم است که او همراه با همسر و دو فرزندش در شرایط بسیار سختی در آلمان غربی پس از جنگ، زندگی می کنند. فرد شش سال در زمان جنگ در جبهه نازی ها در منصب تلفنچی خدمت کرده و دوران جنگ و زندگی با فقر و بدبختی بقدری او را آزرده خاطر می کند که سرانجام طاقت زندگی در کنار خانواده را از دست می دهد و خانواده اش را ترک می کند. او پس از آن همچنان به شغل خود ادامه می دهد و تمام حقوقش را برای خانواده خود می فرستد ولی شبها را در خیابانها و یا به لطف دوستش در موتورخانه کارخانه ای می خوابد. فرد و همسرش ماهی یکبار همدیگر را ملاقات می کنند اما بچه ها از حضور در این دیدار محرومند و فکر می کنند که پدرشان مریض است. در همین اوضاع و احوال به هم ریخته ، صاحبخانه نیز آنها را جواب می کند و دلیل این کار را حضور نداشتن خانواده در مراسم مذهبی کلیسا در روزهای یکشنبه عنوان می کند. فرد که بنا به دلایلی از کلیسا و مراسم مذهبی روگردان است بطور تصادفی با یک پدر روحانی در کافه ای ملاقات می کند و بعد متوجه می شود که همسرش نزد او اعتراف کرده است و ...

کتاب های مشابه و حتی یک کلمه هم نگفت