کتاب وقایع نگار (بخش هفتم)

«حُمَُِیِدبن مسلم » (وقایع نگار تاریخ کربلا ) به یاری پسرش سعی دارد، حوادث کربلا را از ابتدا بنویسد. زیرا بیش از این، آن چه درباره کربلا نوشته، خلاف واقع بوده و حال سعی در جبران گذشته خود دارد...

حُمیدابن مسلم مشغول به نوشتن تاریخ کربلا است این در حالی است که بیش از این یک بار تاریخ کربلا را بخه دستور عبید ا.. نوشته و حال سعی دارد دگر بار آن چه را به دروغ نگاشته است، تصحیح نماید.
«حُمَُِیِد» با دشواری های دیگری هم در این راه روبرو است. بیش از همه، «حُمَُِیِد» همسایه دیوار به دیوار«ابن رافع» که قصد به دست آوردن خانه ی او را دارد و برای نیل به این هدف از هیچ امری فرو گذار نمی کند و جاسوسی او را می کند تا آن جا که «امِ رافع» همسر «ابن رافع» نوشته های حُمید را می دزدد و به دست حفضه، دختری که یکی از شهدای کربلاست، می‌سپارد. «حّفضه» با خواندن نوشته ها، شبانه به خانه حُمید می رود و سعی در کشتن او دارد، تا انتقام پدرش را بگیرد اما صائب، پسر «حُمَُِیِد» اجازه این کار را به او نمی دهد و در مصاف با حفضه دستش دچار جراحت می شود.
در گفتگویی که بعد از این ماجرا بین او، صائب و حُمید صورت می گیرد، او در می یابد که حُمید در صدد تصیحح اشتباه خود است. بنابراین حفضه برای کمک به صائب، طبیبی برای درمان او می‌فرستد تا جراحتش درمان شود. حفضه، در این راه با آن ها همراه می شود و به شرح تاریخ عاشورا از زبان حُمید گوش می دهد.

نمایش«وقایع نگار» به تهیه کنندگی و سردبیری بابک صفی خانی در مرکز هنر های نمایشی رادیو تهیه و تولید شده است.