نظر دیگران

نظر شما چیست؟
آلفرد و آلبرت در ایستگاه راه آهن به عنوان دو دوست قدیمی مشغول به کار بودند. این دو سوزنبان سالیان سال در آن ایستگاه کار کرده بودند.
ایستگاه متروکه اعلام می شود و دیگر هیچ قطاری از آنجا عبور نمی کند. این دو دوست قدیمی به شرکت راه آهن مراجعه می کنند تا وضعیت کاری شان معلوم شود.
به آنها می گویند که فعلا هر هفته جمعه ها به شرکت مراجعه کنند و حقوق شان را دریافت کنند تا به وضع شان رسیدگی شود. یک سال می گذرد و کاری از پیش نمی رود.
آنها کم کم به اوضاع عادت می کنند. همانجا زندگی می کنند و برای این که به خودشان بقبولانند که دارند کار می کنند ماکتی از ایستگاه و سوزنبانی می سازند و تصمیم می گیرند تا زمان بازنشستگی همانجا بمانند.
اما یک روز جوانی از راه می رسد و خود را کارآموز معرفی می کند.
جوان خیلی زود اوضاع محیط را بررسی می کند و متوجه می شود که این دو دوست قدیمی با هم اختلاف نظرهایی هم دارند. همچنین از شیوه کارشان سردر می آورد.
جوان در برابر افشا نکردن رازشان از آنها درخواست پول می کند و اندک اندک بین این دو دوست قدیمی شکاف می اندازد ...

کتاب های مشابه سوزنبانان