چه چیزی یک رمان را ماندگار میکند؟ بدون شک، یکی از عوامل مهم، جملات عمیق و فلسفی آن است، جملاتی که همچون الماس در ذهن خواننده میدرخشند. رمان مرشد و مارگاریتا اثر میخائیل بولگاکف، سرشار از چنین جملاتی است. این اثر، با عبور از مرز میان واقعیت و خیال، عشق و جنون، خیر و شر، خواننده را به اعماق وجود انسان میبرد. بهترین جملات کتاب مرشد و مارگاریتا را در این مقاله مطالعه کنید.
بهترین جملات کتاب مرشد و مارگاریتا
چه چیزی یک رمان را ماندگار میکند؟ بدون شک، یکی از عوامل مهم، جملات عمیق و فلسفی آن است، جملاتی که همچون الماس در ذهن خواننده میدرخشند. رمان مرشد و مارگاریتا اثر میخائیل بولگاکف، سرشار از چنین جملاتی است. این اثر، با عبور از مرز میان واقعیت و خیال، عشق و جنون، خیر و شر، خواننده را به اعماق وجود انسان میبرد.
بولگاکف نهتنها با داستانی پرکشش، بلکه با گفتوگوهای هوشمندانه و تکگوییهای درونی، اثری خلق کرده که شخصیتهایش، از ولند تا پونطیوس پیلاطس و مارگاریتا، هرکدام حامل مفاهیم عمیق هستند.
در ادامه، گلچینی از برترین جملات این شاهکار ادبیات روسی ارائه شده؛ جملاتی که نشان میدهند چرا این رمان، همچنان تأثیرگذار و خواندنی باقی مانده است.
• عشق یکمرتبه جلوی ما سبز شد، درست همانطور که قاتلی ناگهان در یک کوچه سبز میشود. درست مثل این بود که از زمین بیرون جهیده باشد. بلافاصله هر دوی ما را ضربت زد، مثل ضربه رعد، مثل ضربه یک چاقوی ضامندار! گرچه او بعداً تصدیق میکرد که چنین نبود و من و او گرچه هرگز یکدیگر را ندیده بودیم، عاشق هم بودیم.
• آنقدر ترسيدهام كه ديگر چیزی مرا نمیترساند.
• متعجبانه مرا نگریست و ناگهان غیرمترقبه حس کردم که در تمام عمرم درست همان زن را دوست داشتهام! داستان عجیبی است نه؟ طبیعتاً شما خواهید گفت من دیوانهام.
• بدترین صفت بشر، بزدلی است.
• «چه آرامشی! گوش کن و از آنچه زندگی هرگز در اختیارت نگذاشته بود لذت ببر: سکوت. آه! آنجا خانه ابدی توست که بهعنوان جایزه به تو دادهاند. به آن درخت مو نگاه کن که تا سقف خانه بالا رفته است. آن، خانه توست. خانه ابدی توست. شبها کسانی که دوست داری، به دیدن تو میآیند و دیدن آنها برایت دلپذیر خواهد بود. برایت موسیقی مینوازند، برایت آواز میخوانند. خواهی دید که شمعها چگونه اتاق تو را روشن خواهند کرد. با کلاه کهنه و ابدی روی سر یه خواب میروی. لبخند بر روی لب به خواب فرو میروی. خوابهای خوب خواهی دید، خوابهای عاقلانه و دیگر نمیتوانی مرا از خود برانی، چون من مواظب خواب های تو خواهم بود.»
• »بله، واقعاً حیف! ولی آنچه برای من حیرتانگیز و سؤال است این است که اگر خدا وجود ندارد، پس چه کسی زندگی بشر و نظم و ترتیب کره زمین را هدایت میکند؟». بیزدومنی با عجله به این سؤالی که چندان واضح نبود جواب داد: «بشر آن را هدایت میکند.» مرد بیگانه با لحنی مهربان جواب داد: «ببخشید، ولی برای حکمرانی میبایستی نقشهای دقیق برای دورهای نسبتاً طولانی در دست داشت. در نتیجه، اجازه بدهید سوال کنم بشر چگونه میتواند خود را هدایت کند؟ وقتی نهتنها قادر نیست برای دوره بسیار کوتاهی، مثلاً بگوییم هزار سال، نقشهای طرح کند، بلکه حتی قادر نیست جوابگوی فردای خود باشد.»
• «چنان صحبت میکنی، گویی میخواهی وجود سایهها را انکار کنی. بهتر است در اینباره اندکی تعمق کنی. اگر بدی وجود نداشت، آن وقت خوبی تو از کجا معلوم بود؟ و زمین بدون سایه چه شکلی خواهد داشت؟ بشر و اشیا سایه دارند. سایه شمشیر مرا ببین. سایه درختان و موجودات زنده وجود دارد. آیا میخواهی تمام کره زمین را به هم بزنی؟ تمام درختان و موجودات زنده را نابود کنی تا نور مطلق را صاحب شوی؟ این حماقت است و بس.»
• هرگز از کسی تقاضایی نکنید! بهخصوص از کسانی که از شما قویتر هستند. خود آنها فکرش را میکنند و حق شما را میدهند.
• حرفت را باور میكنم. اين چشمها دروغ نمیگويد. چند بار بهتان گفتم كه اشتباه اساسی شما كم بهادادن به اهميت چشم است. زبان آدمی شايد بتواند حقيقت را كتمان كند، ولی چشمها، هرگز. اگر كسی دفعتآ سؤالی مطرح كند، ممكن است حتی يكه هم نخوريد و بعد از يك لحظه بر خودتان مسلط شويد و دقيقاً بفهميد كه برای كتمان حقيقت چه بايد بگوييد. شايد هم رفتارتان متقاعدكننده باشد و خمی به ابرو نياوريد. ولی افسوس كه حقيقت چون برقی از اعماق وجودتان بر خواهد خواست و در چشمهايتان رخ خواهد نمود و آنوقت قال قضيه كنده است و دستتان رو میشود.
• و تنهايی عجيب چشمهايش بيشتر از زيبايیاش مجذوبم كرد.
• هر نوع قدرت به هرحال خشونتی است عليه مردم و زمانی فرا خواهد رسيد كه نه سزار و نه هيچ انسان ديگری حاكم نخواهد بود. انسان بهملكوت حقيقت و عدالت گام خواهد گذاشت، جايی كه به هيچگونه قدرتی نيازی نخواهد بود.
- وقتی رمان بهدست وارد جهان شدم، زندگیام تمام شد.
- دستنوشتهها نمیسوزند.
- تمثال فراموش شده قديسی بهديوار آويزان بود.
- «بگو ببينم، چرا هميشه تعبير «انسان نيك» را به كار میگيری؟ آيا همه را به همين عنوان خطاب میكنی؟» زندانی گفت: «بله، همه را، روی زمين انسان شروری وجود ندارد.»
دانلود کتاب مرشد و مارگاریتا
نسخه الکترونیک این کتاب را در نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و یا آن را به صورت آنلاین بخوانید. این کتاب تا این لحظه از دو ناشر و مترجم متفاوت به صورت الکترونیک عرضه شده است.
مرشد و مارگاریتا
مرشد و مارگاریتا
خرید کتاب مرشد و مارگاریتا
این کتاب در فراکتاب از چندین ناشر و مترجم متفاوت عرضه شده است و میتوانید هر کتاب دلخواه را از طریق سایت یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید.
مرشد و مارگریتا
مرشد و مارگاریتا
مرشد مارگاریتا
اگر شما این کتاب را مطالعه کردید، به نظر شما بهترین جملات کتاب مرشد و مارگاریتا کدام جملات است؟
جلد سخت این کتاب را که ترجمه آقای آتش بر آب بود را تهیه کردم و ... نمیدونم چرا،ولی من یک سال از کتابخوانی پشت سر هم عقب افتادم ،و بلاخره بعد از چندین ماه با خودم گفتم:میــــــدونی،ولشــــــــــ کن ولش...... الان دارد در قفسه خاک می خورد بعدش با خوندن چند کتاب از ادبیات فرانسه،به کل عاشق ادبیات فرانسه شدم و ادبیات روسیه را بوسیم گذاشتم کنار .. :)