ناشر: ساوالان ایگیدلری
نویسنده: حسن فیضی
احمدی گفت: بچه ها می دونید امروز چه اتفاقی افتاد! نیمدونید که،صبح من نشسته بودم دم در چادرنگاه می کردم به اطراف، ازآن طرف صدام داشت می رفت که یه هو چشمش به سبیل حجت افتاد، ترسید و چنان سریع دوید که من با حسرت غفط نگاهش کردم.تو مشتمان بود آ!!!...
آخرین مطالب حوزه کتاب را در اینستاگرام فروشگاه اینترنتی فراکتاب دنبال کنید.
جستجو