امتیاز
5 / 5.0
دریافت الکترونیکی (TEXT)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
رایگان

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

کتابی سراسر تماشا؛ اما نه آن تماشا و نگاهی که کار چشم است؛ بلکه کشف حقیقت از راه تماشای جهان با چشم دل. «از قبیله باران» روایتی شاعرانه از زندگی و احوالات شیخ مرتضی زاهد است؛ روضه خوانی ساده و بی آلایش که رمز محبوبیت و تاثیر کلامش، معمایی غریب را در ذهن قهرمان قصه شکل داده است. خسرو آقایاری در کتاب خود از شیوه روایت مستقیم و کلاسیک اغلب زندگینامه ها دوری کرده و داستانش را با روایت زندگی سیدمصطفی هوشی سادات، شاگرد نابینای شیخ مرتضی زاهد پیش می برد. داستان تلفیقی از رویا و واقعیت است. رویاهای سیّدمصطفی از آشیخ مرتضی، پس از مرگش، او را هر روز بیش از گذشته شوریده و دلباخته می کند؛ به گونه ای که می توان گفت خواب های او راه هدایتی است از جانب آشیخ مرتضی و هشداری برای این معلم و مساله گوی نابینای شهر، که استادش را در زمان حیات آنگونه که باید و شاید نشناخته بود. از ویژگی های متفاوت کتاب به جز نثر شاعرانه و خواندنی نویسنده و استفاده از اشعار فارسی در ابتدای هر فصل، می توان به شیوه ساختارشکنانه او برای روایت زندگی قهرمان قصه اش اشاره کرد، قهرمانی که مرگش در ابتدای داستان آمده و پس از آن هر چه از او به میان می آید یا خاطراتی است که در مجالس مختلف ذکر می شود و یا خواب های سیّدمصطفی. گزیده ای از کتاب: مطمئن بود که در کار دیدن، دل باختن نیست. که در کار و بار عاشقی، باختنی نیست. کدام باختن؟ اینطور بود که وقتی از دوران کودکی، اطرافیانش از سر دلسوزی برای او داستان تعریف می کردند که آنها چیزی دارند به نام چشم که او ندارد و با کمک آن چشم همه دنیا را می بینند، همه چیز را می بینند و گردش روز و ماه و سال را می فهمند، مصطفی تنها می خندید و می گفت: هیچ وقت دلش نمی خواهد که ببیند و آ نها دل می سوزاندند که: طفلک بیچاره!

کنگره :
‫PIR7929 ‭/ق43‭‮الف‬4 1384‬
دیویی :
3‮فا‬8/62‭آ659‮الف‌‬ 1384
کتابشناسی ملی :
745105
شابک :
964-506-024-9
سال نشر :
1384
شابک دیجیتال :
978-600-03-2284-7

کتاب های مشابه از قبیله باران