کتاب تپش خون pdf

معرفی کتاب تپش خون

کتاب تپش خون داستانی از زندگی است. زندگی زنی که قبلا با شکوه و جلال و در ناز و نعمت زندگی کرده است و حالا باید تمام آن‌ها را کنار بگذارد. داستانی که مثل معروف از عرش به فرش افتادن را به ذهن مخاطبانش می‌آورد. داستانی که گویای حال و احوال و روزها و زندگی آدم‌های عادی است و غیر عادی است و رخدادی که شاید مشابهش را همه ما در زندگی خود تجربه کرده باشیم.

زنی خان زاده که زندگی خوب و عالی، ملک و باغ زمین داشت، حالا باید با تمامشان خداحافظی کند و آن را به جمعی از اراذل و اوباش تحویل بدهد. چرا؟ چون همسرش خانه و ملک زن را در بازی قمار، باخته و تمامش را نابود کرده است...

گزیده کتاب تپش خون

دختربچه گوشه ای کز کرده بود. از چهره اش حدس زدم بین 9 تا 10 سال سن داشته باشد. خانه باغ ما از همهٔ خانه های روستا سریع تر و بهتر مرمت شده بود. هرچند که هیچ وقت مانند قبل نشد. زلزله چنان خانه را ویران کرد که دیگر چیزی از آن نماند. وضعیتی که بیشتر مردم دچار آن شدند. در این یک ماه خیلی سخت زندگی کردیم. نه خانهٔ درستی و نه بهداشت و غذای مناسبی. زلزله ناگهانی سر رسید، هیچ کس از آمدنش خبری نداشت. چند لحظه بود؛ اما برای یک عمر ویرانی به جای گذاشت.

 چه بسیار آدم ها و چه بسیار اموالی که زیر آوار مانده و برنگشتند.پدر از سرسرای خانه بیرون آمده و به اطراف نگاهی انداخت. چند نفر هم پشت سر پدر بیرون آمده و از او خداحافظی کردند. خانه کامل شده بود. آخرین وسایل را هم قرار داده بودند و حال مکانی برای زندگی وجود داشت. مادر وارد باغ شد و به سمتِ دخترک رفت. دخترک را نمی شناختم، چهره ای زیبا ولی غریبه داشت. لباس هایی کهنه و زشت به تن داشت. امروز پدر او را با خود به خانه آورد و گوشه ای نشاند. از لحظه ای که آمده است، توجه پدر و مادر را به خود جلب کرده است. پدر و مادر مانند دو فرشته دور او می چرخند و هربار برای او غذا یا وسیله ای می آورند...