کتاب صید قزل آلا در آمریکا نوشتهی «ریچارد براتیگان» و ترجمهی «پیام یزدانجو» است. ناشر دربارهی کتاب آورده است: «رمانی عجیب و متعلق به ادبیات پسامدرن که در آن "براتیگان" با طنزی غریب روایت خطی را مدام میشکند و در ساختاری سفرنامهوار میکوشد تا تمامی مظاهر و مبانی آمریکای نوین را به نقد بکشد: روابط خانوادگی، مناسبات اجتماعی، دغلکاریهای سیاسی، زندگی طبقهی متوسط، طبیعت ومحیط زیست و رویاهای آکنده از جاهطلبی ملت آمریکا؛ همه و همه دستمایهی طنز "براتیگان" هستند.
این اثر که ساختار پیچیدهای دارد از روایتهایی تکهتکه شکل میگیرد و معنا مییابد.» در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است: «ریچارد براتیگان نویسنده نامدار آمریکا از نسل نویسندگان سودایی دهه شصت بود و صید قزل آلا در آمریکا شاهکار او است. آثار براتیگان بیش از هرچیز بازتاب روح زمانهاند، زمانهای که درک تازه خود از دنیای داستانی را تا همیشه مرهون نسل او خواهد بود.»
خواب دیدم لئوناردو داوینچی... در حال اختراع قلاب جدید برای صید قز ل آلا در آمریکا است. دیدم اول از همه با تخیلش کار می کرد، بعد رفت سراغ فلز و رنگ و گیره... رئیس روسایش را صدا زد بیایند. نگاه کردند و همه از هوش رفتند. او که تنها در مقابل جسم مدهوش آن ها ایستاده بود، قلاب را به دست گرفت و اسمی گذاشت روش. اسمش را گذاشت شام آخر. بعد رفت تا رئیس روسایش را به هوش بیاورد. ظرف چند ماه آن قلاب صید قزل آلا، غوغای قرن بیستم شد و دستاوردهای سطحی ای مثل هیروشیما و مهاتما گاندی دیگر به گردش هم نمی رسیدند. میلیون ها شام آخر در آمریکا به فروش رفت. واتیکان ده هزارتا سفارش داد، با اینکه هرگز قزل آ لایی آن جا مشاهده نشده بود. سیل سپاس ها سرازیر شد. سی و چهار رئیس جمهور سابق ایالات متحده همه حرفشان این بود: شام آخر ختم روزگار است
یک قزلآلای رنگینکمانی سی سانتی بود با قوز بزرگی روی پشتش. یک قزلآلای گوژپشت. اولین قزلآلای گوژپشتی بود که میدیدم. قوزش احتمالا به آسیبی مربوط میشد که در کودکی دیده بود. شاید اسبی لگدش کرده بود یا درختی توی توفان روش افتاده بود یا مادرش تخم او را جایی ریخته بود که داشتند پل میساختند».