کتاب بی باد بیپارو، دوازده داستان دارد. داستانهایی از واهمهها، ترسها و دغدغههای آدمها بخصوص زنها. کتاب با داستان زندگی زن مهاجر شروع میشود و با صحنه داستانی از پرواز پرندهای بر فراز اقیانوس به پایان میرسد. در این داستانها، شخصیتها به دنبال چرایی و گاه به دنبال رهاییاند. آن ها گاه با سکوت، گاه با فریاد، گاه با فرار از موقعیت دشوار، گاه با رویارویی شجاعانه و گاه با رویاپردازی به شرایط سخت خود اعتراض میکنند و با کابوسهای آزاردهنده و ناکامیهای خود مقابله میکنند.
فریبا وفی در کتاب بی باد بی پارو، بیش از هر چیز به زنان و مسائل آنان میپردازد و مسائلی که اتفاقا بزرگ و پیچیده نیستند؛ اتفاقات کوچک و نکات ریزی که همه ما در زندگی و روزمره به آنها واقفیم، اما کمتر کسی با این نگاه و به طور ویژه به آنها پرداخته و در موردشان صحبت کرده است. در واقع نویسنده در تمام داستانها به موارد ریزی اشاره میکند و دربارهیشان مینویسد که ممکن است برخلاف سادگی، بسیار تکاندهنده و قابل تامل باشند. این نگاه دقیق و نکتهسنج، هر داستان را به شکل معجزهآسایی برای مخاطبان، ملموس و قابل درک میکند. همچنین شخصیتهای داستانهای او به گونهای انتخاب شدهاند که مخاطب با روبهرو شدن با آنها احساس همذاتپنداری قوی میکند.
یک ساعت بیشتر از فیلم گذشته بود و هنوز کارگردان کاری نکرده بود. زن رفت به کلبهی کنار اقیانوس. دوربین هم همراهش رفت. کلبه چوبی و دنج. یک تخت تمیز داشت و یک صندلی کهنه. پیراهن سفیدی هم بود. انگار بیهوا پرتش کرده بودند و افتاده بود روی دسته صندلی. آدم وسوسه میشد پیراهن را که آستینش به زمین میخورد بردارد و تا کند. دوربین سریع برگشت روی پنجره کلبه که دو لتهاش از تو رو به اقیانوس باز میشد. کم کم داشت از آن همه رنگ و روشنایی و هوایی که زن با یک نفس فرو داد خوشم میآمد. آواز دلنشینی آرام آرام از لبه آب لغزید و با بلند شدن موج اوج گرفت. دلم خواست یک بار دیگر برگردم توی کلبه. دوست داشتم همه چیز را از آن بالا ببینم. این دفعه کارگردان صدایم را نشنید و فیلم را وسط اقیانوس روی بال پرنده سفیدی تمام کرد.
فریبا وفی در یکم بهمن 1341 در تبریز، شهری در شمال شرقی ایران متولد شد. او از نوجوانی به نویسندگی علاقهمند بود و برخی از نوشتههایش در همان سنین، در نشریات مختلف به چاپ رسید. اولین اثر جدی او با نام «راحت شدی پدر» در سال 1367 در مجله آدینه منتشر شد که او آن را «خودجوشترین» اثر خود میداند. نخستین کتاب او که مجموعهای از داستانهای کوتاه بود، با نام «در عمق صحنه» در پاییز سال 1375 منتشر شد و سه سال بعد، یعنی در سال 1378 کتاب دیگری از او به نام «حتی وقتی میخندیم» به چاپ رسید که شامل 22 داستان کوتاه بود.
اولین رمان فریبا وفی «پرنده من» نام دارد که در سال 1381 منتشر شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. این کتاب برنده جایزه بهترین رمان در همان سال، برگزیده سومین دوره جایزه هوشنگ گلشیری و برگزیده دومین دوره جایزه ادبی یلدا شد و از سوی بنیاد جایزه ادبی مهرگان و جایزه ادبی اصفهان مورد تقدیر قرار گرفت. همچنین این کتاب به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی، کردی سورانی و ترکی استانبولی ترجمه شده و تاکنون نیز به چاپ سیام رسیده است.
رمان دوم او با نام «ترلان» در سال 1382 به چاپ رسید و جایزه ادبی اصفهان را بهدست آورد. این رمان در سال 2015 به زبان آلمانی ترجمه و در سال 2017 موفق به دریافت جایزه «LiBerature» شد. دو سال بعد، یعنی در سال 1384 اثر دیگری از فریبا وفی وارد بازار کتاب شد. «رویای تبت» که به زبانهای آلمانی و کردی سورانی ترجمه شد، توانست جوایز بسیاری از جمله جایزه بهترین رمان دوره ششم جایزه هوشنگ گلشیری و مهرگان ادب را دریافت کند.
«رازی در کوچهها» عنوان کتاب دیگری از این نویسنده خوشذوق است که در سال 1386 منتشر و به زبانهای نروژی و فرانسوی ترجمه شد. در مجموع فریبا وفی نویسنده موفق و پرکاری است که تا به حال 5 مجموعه داستان و 6 رمان از او به انتشار رسیده است. همچنین داستانهای کوتاه بسیاری از او در مجلات مختلف ادبی دیده شده است. برخی از داستانهای کوتاه او به زبانهای روسی، ژاپنی، سوئدی، ترکی، عربی، ایسلندی و ... نیز ترجمه و چاپ شدهاند جالب است بدانید فریبا وفی دیوان اشعار پروین اعتصامی را به صورت نثر برای نوجوانان بازنویسی کرده است.