نظر شما چیست؟

معرفی کتاب در ایستگاه راه آهن

کتاب در ایستگاه راه ‏آهن، توصیفی کنایی از فضای تاریک حاکم بر جامعه‌‏اش دارد. این سبک نگارش، در بسیاری از آثار وی تکرار شده است. جامعه‏‌ی زمان وی، جامعه‌‏ی شوروی تحت حکومت استالین است که رخوت، گریز از واقعیت و ترسی مرگبار در مردمان آن به‌‏چشم می‏‌خورد و خشونتی عنان‏‌گسیخته و رعب‌‏آور آن را تاریک و تار ساخته است.

فضای تاریک استالینی زمان بابل، الهام‏‌بخش بسیاری از آثار او بوده است. او در داستان کوتاه دیگر خود با نام «بوسه» نیز به وصف فریب‌کاری و خودخواهی بی‏رحمانه‌‏ی این دوره پرداخته است. او از نابودی ارزش‏‌های انسانی در جامعه‌‏ی تحت قدرت استالین و نیز خشونت بی‏‌حد و حصر او می‏‌نویسد.

شخصیت‏‌های این دو داستان کوتاه بابل هردو تحت تاثیر و نماینده‏‌ی جامعه‏‌ی استالینی زمان وی هستند؛ جامعه‌‏ای که سایه‏‌ی مرگ و خفقان، راه نفس‏‌کشیدن آسوده را بر ساکنانش بسته است.

گزیده کتاب در ایستگاه راه آهن

این که می‌‏گویم، دو سال پیش اتفاق افتاد؛ در ایستگاهی متروک نزدیک پنزا که ظاهرا خداوند بزرگ ما نیز آن را فراموش کرده بود. جمعیت مختصری در گوش‌ه‏ای از ایستگاه دیده می‌‏شدند. من هم تصمیم گرفتم به آن‌‏ها بپیوندم. سروصدایی راه انداخته بودند. ظاهرا می‏‌خواستند سربازی را که به خط مقدم ارسال می‏‌شد، بدرقه کنند. یکی از آن‌‏ها، جوانی که مست بود، سرش را بالا گرفته بود و آکوردئون کوچکی می‏‌نواخت. یک نفر دیگر که مدام سکسکه می‌‏کرد و ظاهرش به کارگرهای کارخانه می‌‏ماند، دست‏‌هایش را شل و بی‏قید، به سمت نوازنده گرفته بود. در حالی‏که بدنش تکان می‏‌خورد، زمزمه می‏‌کرد:

جانمی، آقا پسر! بنازم ایوان! جانمی! بزن پسر، بزن ببینم!

بعد هم به نوبت، وسط رقصش می‌‏ایستاد و برای خستگی، چند جرعه شراب را در ظرف کثیفی که پر بود از مایعی به رنگ مهتاب، می‌‏ریخت و یک‏‌نفس سر می‏‌کشید. بطری با مایع کدر و مه‌‏آلود خود، از دستی به دست دیگر گردش می‏‌کرد. آن‏قدر آورده بودند که همگی برای خوردن، مقدار کافی داشتند. پدر سرباز، ساکت و رنگ‏‌پریده، گوش‌ه‏ای روی زمین نشسته بود. برادر سرباز که تابه‌‏حال به‏‌زور توانسته بود خود را نگاه دارد، یک‏باره استفراغ کرد. بعد هم به زمین افتاد و صورتش در انبوه آن‏چه بیرون ریخته بود، جای گرفت و به خواب رفت. قطار به ایستگاه رسید».

«زندگی آرام؟ نه این چیزها نیس. مزخرفه. فرهنگ ما داداش فرهنگ مستیه. مردم ما فقط یک مشت مست هستن. این سروصداهاشون هم دست خودشون نیست. از مستیه. انگار که توی چشم‌هاشون رو فقط بخار شراب گرفته باشه. فقط یک تیکه مه باشه.

خرده‌فروش گفت: 

• چی می‌گی تو؟ درست حرف بزن ببینم. اما به نظر می‌رسید که سخت حواسش گرم گوش دادن شده بود.

• نیگا کن برادر. درست که نمی‌تونم بگم. ولی... شاید این‌طوری حالیت بشه. این را به بازرگان گفت و بعد دستش را به سمت چشم‌انداز مقابل گرفت. من هم نگاه کردم. همه چیز به نحوی یکسان و بی‌کم و کاست، صاف و عمیق و تیره می‌نمود».

درباره‏ نویسنده کتاب در ایستگاه راه آهن

ایساک امانوئلویچ بابل، داستان‏‌نویس، نمایشنامه‏‌نویس، مورخ و روزنامه‌‏نگار یهودی‌‏تبار در سال 1894 میلادی در ادسای اکراین (بخشی از امپراتوری روسیه در آن زمان) متولد شد. بابل به حزب کمونیست شوروی وفادار بود؛ اما وفاداری او بی‏‌چون و چرا نبود و وی گاه، انتقادهایی به روند پیش‏گرفته‏‌شده توسط این حزب وارد می‏‌ساخت.

او قربانی پاکسازی عظیم استالین شده و در سال 1940 میلادی، یک سال پس از دستگیری‌‏اش اعدام شد. در پی دستگیری، نام بابل از کتاب، تلویزیون، مقالات و دانشنامه‌‏ها پاک گردیده و عملا به شخصی ناشناس تبدیل شده بود. بابل پیش از اعدامش، 8 ماه در زندان به‏‌سر برده و به تروریسم و جاسوسی برای اتریش و فرانسه متهم گشته بود. او به هنگام اعدام، تنها 46 سال داشت. آثار بابل بیش از یک دهه پس از مرگ وی، دوباره در سال 1954 اجازه‌‏ی انتشار یافتند. نخستین مجموعه‏‌ی کامل آثار داستانی وی یک دهه و نیم پس از تجزیه‏‌ی شوروی، در سال 2006 منتشر شد.

از بابل آثار ارزشمند بسیاری برجای مانده است. دو مجموعه داستان «سواره‏‌نظام سرخ» و «داستان‏‌های اودسا» از مهم‌‏ترین آثار وی و شاهکارهای ادبیات روس هستند. بابل با ماکسیم گورکی، نویسنده‏‌ی نامدار روس دوستی نزدیکی داشت. گورکی به بابل در نشر برخی از آثارش کمک کرد و همواره مشوق او بود. بابل نیز در زندگی‏نامه‌‏اش از گورکی به نیکی یاد می‌‏کند و خود را مرهون وی می‌‏داند. وی هم‏چنین برخی از داستان‏‌های خویش را به گورکی تقدیم کرده است.

بابل به آثار تولستوی نیز بسیار علاقمند بود. او دراین‌‏باره می‌‏گوید: «اگر دنیا خود می‏‌توانست شرح حال خود را بنویسد، قطعا همانند تولستوی می‏‌نوشت.» بابل در سال‌‏های آغاز جوانی، روزنامه‌‏نگاری را آغاز نمود. او تجربه‏‌ی نخست خود در این عرصه را بسیار ارزشمند دانسته و می‏‌گوید، حوادث مختلفی که در طی خبرنگاری برای روزنامه‌‏ی «زندگی‏ دوباره» با سردبیری ماکسیم گورکی، با آن‌‏ها روبه‌‏رو شد، سال‏‌ها بعد در نوشتن داستان‏‌هایش به او کمک شایانی کردند.

او هم‏چنین به عنوان خبرنگار در جنگ لهستان و شوروی حضور داشته و مجموعه‏‌ی‌ خاطرات و تجربیاتش در این دوره، الهام‌‏بخش او در نوشتن مجموعه داستان «سواره‌‏نظام سرخ» شدند. او نمای نزدیک جنگ و چهره‏‌ی کریه، خونبار و رنجناک آن را دیده بود و از این واقعیات در کتابش چشم‏‌پوشی نکرده بود. ازاین‌‏رو، این کتاب بابل یکی از نخستین آثار ادبی ضد جنگ در ادبیات روسیه است؛ اثری که جنگ را با تمام زشتی‌‏هایش به معرض نمایش می‏‌گذارد. بابل، بهترین نویسنده‏‌ی یهودی‌‏تبار ادبیات روس به‏‌شمار می‌‏رود.


صفحات کتاب :
85
سال نشر :
1387

کتاب های مشابه در ایستگاه راه آهن