کتاب رهبری با تکیه بر نقاط قوت نوشته تام راث(-۱۹۷۵)، مدیر بخش پژوهشی سازمان مدیریتی گالوپ و بَری کانچی، مدیر بخش مشاوره رهبری و مدیریت اجرایی موسسه گالوپ است و به بررسی رهبران موفق و تیمهایشان و چرایی پیروی افراد میپردازد. این کتاب در واقع فصل مشترک حوزههای چهارگانه توانمندی در مدیریت، راهبری و رفتار سازمانی (اجرا، تاثیرگذاری، ایجاد روابط، و تفکر راهبردی) ، و همچنین پاسخگویی و برآورده ساختن چهار نیاز اساسی پیروان (اعتماد، دلسوزی و شفقت، ثبات و امنیت، و امید) ، از یک سو، و شاخه جدیدی از روانشناسی و جنبشی عظیم به نام «نقاط قوت» است.
این کتاب سه راه حل کلیدی را برای اثربخشی بیشتر در رهبری به خوانندگان ارائه میکند: شناخت نقاط قوت خود و سرمایهگذاری بر روی نقاط قوت دیگران، جذب و بهرهمند شدن از افرادی با نقاط قوت لازم و مورد نظر در گروه، و در نهایت فهم و برآورده ساختن چهار نیاز اصلی کسانی که شما را به عنوان رهبر پذیرفتهاند. مخاطبان این کتاب میتواند طیف وسیعی از خوانندگان را در برگیرد؛ از جمله دانشجویان و استادان رشتههای مدیریت و رفتار سازمانی، که محتوای این کتاب میتواند مبنایی بسیار قوی برای مباحث نظری آن ها فراهم کند.
از سوی دیگر، این کتاب میتواند راهنمای جامعی در حوزه عمل باشد. آن ها که میخواهند سازمان، شرکت یا تیم خود را به بهترین نحو مدیریت و اداره کنند، میتوانند از رهنمودهای این کتاب برای شناخت نقاط قوت خود و دیگران استفاده کرده، و با بهرهگیری از این شناخت و بینش، به بهترین شکل از توانمندیهای موجود کارکنان خود که به طور معمول کمتر حق انتخابی در پذیرش و به کارگیری آن ها در مجموعه خود داشتهاند، استفاده جویند.
تام راث رهبر اجرایی سازمان گالوپ میباشد و تاکنون دو کتاب بسایر پرفروش و موفق به رشتهی تحریر درآورده است. نخستین کتاب او «سطل شما چقدر پر است؟» نام دارد که رتبهی پرفروشترین عنوان نیویورک تایمز را از آن خود کرد. کتاب دیگر او که «نقاط قوت یاب گالوپ» و با عنوان فارسی «پنج نقطه قوت برتر خود را بشناسید: تقسیمبندی جامع گالوپ از 34 نقطه قوت فردی، اجتماعی و سازمانی» نام دارد، مدت زیادی رتبهی پرفروشترین کتاب در فهرست والاستریت ژورنال و بیزینس ویک را حفظ نموده است، بدون تردید یکی از شاهکارهای او و گالوپ محسوب میشود. در مجموع، از کتابهای نوشته شده توسط تام راث، تاکنون بیش از یک میلیون نسخه به فروش رفته است و کتابهایش بیش از صد بار خود را در فهرست پرفروشترینهای دنیا جای دادهاند.
راث بیش از 14 سال برای سازمان گالوپ فعالیت کرده است و در حال حاضر، مدیریت بخش پژوهشی کارگاه گالوپ و بخش مشاوره مدیریتی و رهبری بینالملل این سازمان را عهدهدار است. وی همچنین عضو هیاتمدیره سازمانی به نام VHL است که در حوزه پژوهش و حمایت از بیماران سرطانی فعالیت میکند. راث مدارک دانشگاهی خود را از دانشگاههای میشیگان و پنسیلوانیا دریافت نموده است. او و همسرش، اشلی، هماکنون در واشینگتن دی سی زندگی میکنند.
بری کانچی که یک مشاور برجسته رهبری و مدیریت به شمار میرود، در جهت همسوسازی کسبوکارهای گوناگون با استعدادهای افراد، به مدیران عامل بسیاری در سطح جهان برای بهبود عملکرد آنها کمک کرده است. او که در حوزههای سنجش عملکرد اجرایی، تشخیص مشکلات گروهها و تیمها و برنامهریزی در جهت جانشینیابی، متخصصی برجسته به شمار میرود، کار خود را با استفاده از اجرای سنجشهای عینی و بهرهبخشی به مدیریت و رهبری با بهره گرفتن از بینشهای ارزشمندش، هرچه بهتر و موثرتر ادامه میدهد.
کانچی پیش از آنکه در لندن به سازمان گالوپ بپیوندد، مدیریت یکی از بخشهای دولتی در انگلستان را عهدهدار بود. در سال 2002 او تجارب گسترده و جهانی خود را به دفتر مرکزی گالوپ در واشینگتن دی سی آورد و از آن پس، مدیریت بخش مشاوره رهبری و مدیریت اجرایی این موسسه را به عهده گرفت. او و همسرش، نیکولا، به همراه دو فرزندشان، ایمی و توماس، در مریلند زندگی میکنند.
سازمانها خیلی زود به دنبال رهبرانی میگردند که در برقراری روابط قوی بوده، متفکرانی دوراندیش و بابصیرت باشند و همچنین بتوانند کارها را به خوبی انجام دهند و فرآیند پیشرفت کارها را به طور مناسب دنبال نمایند. تمام این خصوصیات، مطلوب و مورد نظر سازمانها بوده و برای پیشرفت ضروری هستند. اما از تمام رهبرانی که در این کتاب مورد مطالعه قرار گرفتهاند، به سختی میتوان حتی یک مورد یافت که از تمام این توانمندیها بهرهمند باشند.
بدون تردید، رهبران بسیاری در حد متوسط یا فراتر، از برخی از این توانمندیها برخوردارند، اما جالب است آنهایی که تلاش میکنند در تمام حوزهها به توانمندی قابل توجهی برسند، در مجموع از کم اثرگذارترین رهبران خواهند بود. در این کتاب شما میآموزید که بدون آگاهی از نقاط قوت خود، تبدیل شدن به یک رهبر تاثیرگذار تقریبا غیرممکن است. همهی ما بر اساس استعدادها و محدودیتهای خود به شیوههای بسیار متفاوتی در جایی رهبری میکنیم. اما مشکلات جدی هنگامی به وجود میآید که فکر میکنیم باید دقیقا مانند رهبرانی باشیم که آنها را میستاییم. انجام این کار، ما را از طبیعت اصلی خود خارج ساخته و در عمل احتمال موفقیت را برایمان کاهش میدهد.
یک رهبر، درست همانطور که یک نجار باید ابزارش را بشناسد و یا یک پزشک باید با ابزار و امکاناتی که در اختیارش است به خوبی آشنا باشد، باید از نقاط قوت خود آگاه باشد. آنچه که تمام رهبران موفق در آن مشترک هستند، این است که تمام آنها به خوبی از نقاط قوت خود آگاه هستند و میتوانند در زمان مناسب از نقاط قوت مناسب استفاده کنند. به این علت است که نمیتوان هیچ فهرست جامعی که تعریفکننده تمام ویژگیهای رهبران موفق باشد، تهیه نمود.