نظر شما چیست؟

 معرفی کتاب ارباب و بنده

کتاب ارباب و بنده، داستان اربابی به نام واسیلی است که برای خرید یک جنگل از املاک مجاور راهی سفر می‌شود. در این سفر تنها همراهِ او، نوکرش، نیکیتا است. نیکیتا مردی پنجاه ساله و ساده است. کسی که همواره خود را مطیعِ اربابش دانسته و به او خدمت کرده. او اختیاری ندارد و برای خودش حق آزادی‌ای هم قائل نیست. همه او را نه تنها بخاطر خدمت گزاری بلکه بخاطر اخلاق و منش پاکش دوست دارند.

او همین‌طور ارتباط خیلی نزدیک و خوبی با طبیعت و حیوانات دارد. ما از روی همین موضوع که تولستوی به آن اشاره دارد، متوجه ذاتِ پاک او می‌شویم. ذاتی که خود را با طبیعت و حیواناتِ بی آزار همسو می‌داند. و دغدغه‌ای فراتر از آن در ذهنش نیست. او به حداقلِ زندگی راضی است.

درباره نویسنده کتاب ارباب و بنده

لئون نیکلایویچ تولستوی در 28 اوت سال 1828 در خانواده‌ای از متمولین و نجیب‌زادگان زمین‌دار، در «یاسنایا- پولیانا» متولد شد. او مادرش را در 2 سالگی و پدرش را در سن 9 سالگی از دست داد و بعد از آن تحت سرپرستی عمه‌اش «تاتیانا» قرار گرفت. تولستوی در سال 1844 در رشته‌ی زبان‌های شرقی در دانشگاه ثبت نام کرد، اما بعد از 3 سال، در تاریخ 1846 تغییر رشته داد و خود را به دانشکده‌ی حقوق منتقل کرد تا با کسب دانش وکالت به وضعیت نابسامان سیصد و پنجاه نفر کشاورز روزمزد، که بعد از مرگ پدر و مادرش به او انتقال یافته بودند، رسیدگی کند و با اصلاحات اراضی خود به شرایط سخت اجتماعی آنان پایان دهد.

او پس از آن‌که تحصیلات خود را در مسکو گذراند، به ارتش پیوست و در نبردهای قفقاز و دفاع از «سباستوپول» شرکت کرد. نخستین آثار ادبی تولستوی مربوط به همین دوره هستند؛ «دوره‌های زندگی»، «کولاک برف»، «دو افسر سواره‌نظام» و «حکایت‌های سباستوپول». موفقیت این داستان‌ها باعث شد که او به حرفه نویسندگی بپردازد. مدت‌ها بعد او از مقام افسری کناره گرفت و سفری سراسری به اروپا را آغاز کرد. پس از بازگشت، در قلمروی پدری خویش « یاسنایا- پولیانا» با بر عهده گرفتن نقش یک امین صلح، مدرسه‌ای جهت فرزندان بی‌سواد دهقانان در منطقه تاسیس کرد.

لئون تولستوی در 23 دسامبر 1862 با «سوفی آندره ایونا» ازدواج کرد و برای این اتفاق این‌گونه نوشت: «من تا سی و چهار سالگی بی‌خبر از این‌که می‌توان هم‌زمان هم عشق ورزید و هم خوشبخت بود، زیسته بودم.» او در سال 1863 کتاب «قزاق‌ها» و سرانجام با امیدی فراوان «جنگ و صلح» را در سال 1865 به چاپ رساند. او به نوشتن ادامه داد و توانست کتاب‌های «مرگ ایوان ایلیچ»، «سونات کرویتسر»، «ارباب و بنده» و «رستاخیز» را بین سال‌های 1886 تا 1899 منتشر کند.

تولستوی در 77 سالگی به نماینده بی‌چون ‌و چرای جوانان روشنفکر روسیه بدل و سال به سال به شمار هوادارانش افزوده شد. هزاران ناشناس به زندگی او راه یافته و از او درخواست یاری کردند. از او می‌خواستند که عکس و یادگاری به آن‌ها بدهد و کلامی دلگرم‌کننده ادا کند. او در هشتادمین سال زندگی‌اش قصد سفر کرد و در راه به دلیل سرماخوردگی از پا افتاد. سرانجام در نوامبر 1910 به ابدیت پیوست.

گزیده کتاب ارباب و بنده

ارباب واسیلی، که تاجری ثروتمند است شخصیتی به شدت حریص دارد. او با ولع و طمعِ زیاد می‌خواهد به اموالش اضافه شود. تمام غرورش را مدیون دارایی‌هایش است و ارزش و وزن زندگی‌اش را بواسطه همین دارایی‌هایش می‌سنجد.

حال واسیلی می‌خواهد هرچه سریع‌تر به جنگل برسد چراکه می‌ترسد چوب فروش‌ها آن را از چنگش بگیرند. آن دو در مسیری که برای رسیدن به جنگل پیش می‌گیرند با برف و بوران خیلی شدیدی مواجه می‌شوند. و بارها از مسیر اصلی منحرف شده و گم می‌شوند. هربار خود را به یک آبادی یا دهکده می‌رسانند و از مردم آنجا راهنمایی می‌گیرند. صاحبان آن آبادی‌ها به آن دو می‌گویند بهتر است شب آنجا بمانند و وقتی صبح شد در روشنایی راه را پیش بگیرند. ولی واسیلی حریص‌تر از آن است که بخواهد لحظه‌ای صبر کند.

 بنابراین آن ها باز به راهشان در تاریکی و در برف و بوران ادامه می‌دهند. هزارباره ادامه می‌دهند، و هزارباره گم می‌شوند. به‌قولی آن‌ها «بی چراغ به راه می‌افتند»، بدونِ آگاهی. ولی هر بار از مسیر اصلی خارج می‌شوند.نکته جالب توجه این است که در طول مسیر از صحنه‌ها و منظره‌هایی کاملا یکسان و تکراری گذر می‌کنند و بعد باز می‌بینند که رسیدند سر خانه اول. و این موضوع به‌خوبی بیانگر این است که آن‌ها در این راه درگیر دوری باطل شده‌اند که پایان و سرانجامی ندارد. نیکیتا تمایل و رغبتی برای ادامه این راه ندارد. ولی او اختیاراتش را کمتر از حدی می‌داند که جسارت بیان مخالفتش را مقابل ارباب داشته باشد. پس او هم به ناچار بدنبال اربابش می‌رود.

سال نشر :
1399
صفحات کتاب :
87
کنگره :
PG3349
دیویی :
891/733
کتابشناسی ملی :
7310861
شابک :
978-964-362-587-0

کتاب های مشابه ارباب و بنده