هدف نویسنده از نگارش کتاب جادوی انگیزش، آموزش نحوه انگیزه بخشی به کارکنان و کارمندان برای به حداکثر رساندن میزان بازدهی و در نهایت ارتقای سطح کسب وکار موردنظر است. نویسنده در کتاب جادوی انگیزش به یک اصل مهم و اساسی توجه نموده است، این اصل حاکی از آن است که دستیابی به حداکثر میزان رشد، بهرهوری، بهترین عملکرد و در نهایت رسیدن به اهداف موردنظر از کسب وکار وابسته به توانایی و میزان انگیزه کارکنان است. برایان تریسی در کتاب مذکور بر روی بهبود ارتباط میان مدیر و کارمند تمرکز کرده است.
بسیاری از پژوهشگران معتقدند که کارکنان تنها 50 درصد از توانایی خود را در حین کار استفاده میکنند و 50 درصد مابقی صرف گفت وگوهای بیهدف ما بین کارکنان، دیر رسیدن به محل کار، وب گردی، زمانهای طولانی برای استراحت و... میگردد.
دلیل اصلی این هدر رفتن و اتلاف وقت، انگیزه نداشتن کارکنان برای انجام دادن کار موردنظر است. این افراد غالبا بر روی کار خود و درست انجام دادن آن تمرکز نمیکنند؛ بنابراین هر مدیری برای دستیابی به موفقیت به منبعی همچون کتاب جادوی انگیزش نیاز دارد.
برایان تریسی؛ سخنران انگیزشی و نویسنده در تاریخ 5 ژانویه سال 1944 در کانادا زاده شد و اکثر آثار این نویسنده موفق با موضوعاتی در خصوص خودیاری منتشر شده است. وی از زمان آغاز فعالیت حرفهای خود تاکنون چیزی بالغ بر دهها کتاب به چاپ رسانده است.
قابلذکر است که برایان تریسی علاوه بر نویسندگی در حرفههای دیگری نظیر فروش و بازاریابی، واردات، مشاوره در زمینه مدیریتی، ساختوساز و ... نیز فعالیت مستمر و موفق داشته است.
شاید برایتان جالب باشد که تا به امروز برایان تریسی 4 بار به کشور ایران سفر کرده و در مرکز همایش صداوسیما به سخنرانیهای انگیزشی پرداخته است.
دو عامل اصلی از بینبرنده انگیزه در کار و زندگی وجود دارد: اولین عامل از بینبرنده انگیزه، ترس است. همین ترس است که افراد را از ریسک کردن، داوطلب شدن برای به عهدهگیری مسئولیتهای جدید یا هرگونه پیشرفتی باز میدارد. دومین عامل، هراس از طرد شدن است. ترس از مورد انتقاد و سرزنش واقعشدن و نیز ترس از محکوم شدن، همگی از پیامدهای همین ترس از طرد شدن است».
«هدف از هر کسب وکاری، دستیابی به حداکثر نرخ بازده در سرمایهگذاریهای انجام شده توسط سازمان است. سرمایه مالی بر حسب واحد پولی محاسبه میشود، اما سرمایه انسانی امری به مراتب پیچیدهتر بوده و دربردارنده انرژی ذهنی، هیجانی و جسمی هر یک از کارکنان است.
وظیفه شما به عنوان مدیر این است که کارایی این سرمایه انسانی را به حداکثر رسانده و بر دستیابی به ارزشمندترین و مهمترین نتایج ممکن برای سازمان تمرکز کنید».«الگویی خوب برای کارکنان خود باشید، افزون بر خواستن استانداردهای بالای کیفیتی از تکتک کارکنان خود باید خودتان الگویی از کار باکیفیت برای آنها باشید. شما مسیر را تعیین میکنید و الگوی کارکنان خود هستید. وقتی کاری را به بهترین شکل ممکن انجام میدهید که بیشک چنین امری حاصل فراتر رفتن از انتظارات معمول است، استانداردی از کیفیت را برای همه کسانی که برای شما و با شما کار میکنند، تعیین میکنید».