کتاب صوتی محدودیت صفر، آیین بخشش به ترجمهی دکتر مریم بربار هواُپونوپونو را به شیوهای روایی و زیبا با بیان داستانهایی ساده معرفی میکند و راهی نجاتبخش را پیش روی شنونده قرار میدهد.
افرادی که از پس رفع نیازهای خود برنمیآیند، به نیازهای معنوی خود نیز پی نمیبرند. از این رو هرگز در صدد رشد معنوی خود و دستیابی به کامیابیهای روحی برنمیآیند. از سوی دیگر افرادی که در مسیر این کامیابیها قدم میگذارند، همواره در پی دستیابی به آرامش روحی هستند.
تاکنون مکتبهای مختلفی در این زمینه تاسیس و کتابهای بیشماری در این حوزه به نگارش درآمدهاست؛ اما یکی از کاربردیترین و آسانترین شیوههایی که بشرِ در جستجوی آرامش را در مسیر صحیح قرار میدهد، هواُپونوپونو است.
هواُپونوپونو رویکردی برای بخشش، رهایی و آرامش روح درمیان بومیان هاوایی بوده که البته در مکانهای دیگری مانند ساموا، تاهیتی و نیوزلند نیز رواج دارد. هواُپونوپونو راهبردی آسان و بسیار عمیق است که تا فرد آن را در زندگی خود بهکار نبندد و آرامش ناشی از آن را احساس نکند، نمیتواند باورش کند!
راهی که در آن عشق، مسئولیتپذیری، بخشش و سپاسگذاری را وارد زندگی شما کرده و خویشتنی فروتن، قلبی فراخ و چشمی زیبابین را به شما عرضه میدارد. کتاب صوتی محدودیت صفر، آیین بخشش نوشتهی اولریک امیل دوپری کتابی دربارهی بخشش است.
اولریک امیل دوپری روحانی، سخنران و آموزگار معنویست. دوپری فلسفهی شرق و غرب را به خوبی میشناسد، و با آیینهای رهاییبخشی چون بودیسم و هندوییسم آشنایی کامل دارد. او وظیفهی خود میداند که آنچه را آموزش دیده، با دیگران در میان بگذارد و تا آنجا که ممکن است در راستای تحقق خیر و سعادت همگانی بکوشد.
هواُپونوپونو یک روش روحانی- معنوی برای پالایش است که ما را از ترسها و نگرانیها، الگوهای مخرّب روابط و هرگونه تعصب دینی و الگوهایی که در تناقض با رشد فردی و روحانی ما است میپالاید. این شیوه انسدادهای درون افکار و ساختار سلولهای ما را باز میکند، چون اندیشههای ما در قالب جسممان هویدا میشود. این تغییر الگو است.
این روش ریشهٔ هاواییایی دارد و بر مبنای این درک استوار است که ما در جهانی از فراوانی زندگی میکنیم و خداوند («آکوا۱۲»، خاستگاه اصلی) میخواهد ما از این فراوانی و کمال لذت ببریم. با این وجود آنچه که مانع تجربهٔ ما از فراوانی واقعی، همبستگی عاشقانه، ثروت درون، رشد روحانی و سلامتی کامل میشود، خویشتن خود ما است. اندیشهٔ ما که بر مبنای تجربیات زیادی بنا و تقویت شده، مدت مدیدی است که اعتبار خود را از دست داده است. وابستگی دائمی آن به ترسها و نگرانیها، به قضاوتها، تردیدها و منفینگریها، تجربهٔ ما را از کمال خودمان با شکست مواجه میکند.
هنگامیکه ما میفهمیم چه کسی هستیم و قدرتی را که داریم کشف میکنیم، درمییابیم که هیچچیز برای ترسیدن وجود ندارد. همیشه از ما مراقبت میشود. ما همیشه محافظت میشویم. همهٔ ما از ترس رنج میبریم، حتی میتوانیم بگوییم که این یک بیماری است. ما معتاد به ترس و رنج هستیم. ترجیح میدهیم رنج بکشیم چون برایمان آشنا است، میدانیم چه حسی دارد. علیرغم رنج کشیدن، احساس راحتی داریم.
ترس یک آشنای دائمی است. وقتی ما جرأت میکنیم با ترسهایمان مواجه شویم و آنها را رها کنیم، بهسوی دیگر تونل میرسیم. نور را میبینیم. ما تشخیص میدهیم که چهچیزی درست است و نهتنها احساس پیروزی و رضایت از خودمان داریم، بلکه به عقب مینگریم و میبینیم آنقدر هم که تصور میکردیم وحشتناک نبوده است.