امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (PDF)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 20,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب عشق در میزند

کتاب عشق در میزند اثر محمد تهرانی توسط انتشارات آپامهر منتشر شده است. دنیای قصه‌نویسی، دنیایی شگفت‌انگیز است. دنیایی که به نویسنده مجال می‌دهد گوشه‌هایی از زندگی مردم را، که چه بسا خودشان نسبت به آن بی‌توجه هستند، مورد توجه قرار داده و جنبه‌ها و جهات مختلف آن را ارزیابی کند.

محمد تهرانی که به طور معمول ماجراهایی واقعی را سوژه نوشته‌هایش قرار می‌دهد، یکی از ویژگی‌هایش وفاداری به اصل ماجراست و سعی می‌کند تا جایی که امکان‌پذیر است، آنچه می‌نویسد، بیشتر به واقعیت نزدیک باشد و در این اثر نیز همانند بقیه نوشته‌هایش به این امر وفادار مانده است و قهرمانان قصه همه افرادی حقیقی هستند.

این نوع نگارش، چند خاصیت بزرگ دارد، اول این که نویسنده چهره‌هایی واقعی از زندگی را نمایش می‌دهد و ضمن کارش از خصوصیات اخلاقی افرادی سخن می‌گوید که چه بسا خصوصیات خود ما را دارند و از این روست که در اغلب قصه‌های محمد تهرانی می‌توانیم سیمایی از خودمان را ببینیم.

کتاب عشق در می‌زند دو داستان دربردارد: داستان اول که عنوان کتاب نیز برگفته از آن است داستان مردی به نام داود را به تصویر می‌کشد که گناه یک دزد را می‌بخشد با این شرط که او دیگر به کارهای خلافش ادامه ندهد. داستان دوم با عنوان «خشم کور» دیدار دو دوست و ماجراهای اندوهناک آن‌ها را روایت می‌کند.

گزیده کتاب عشق در میزند

ناله‌های دردناک زن،پردة گوش فرزانه را خراشید دلش فشرده شد. احساس نامطلوبی روحش را آزار می داد.  هق هق گریه‌های زن با دشنام و ناسزاهای مرد جوان در هم آمیخته شده بود. قطرات درشت باران همچنان صورت فرزانه را مرطوب می‌کرد او مردد ایستاده بود و نمی‌دانست چکار کند. در آن لحظه دلش می‌خواست آن قدر قدرت داشت که به کمک زن بینوا می‌رفت و او را از آن وضع نجات می‌داد احساس رحم و شفقت در دل و جان او بیدار شده بود و مثل سوهان اعصابش را آزار می‌داد. در این افکار بود که در اتاق به شدت باز شد و همان جوان خشمگین و برافروخته بیرون آمد. فرزانه با دیدن او بار دیگر قلبش فرو ریخت و ترسی ناشناخته بر وجودش چنگ زد.

بی‌اختیار چهره‌اش را در هم کشید و با عجله رویش را برگرداند و نگاهش را به طرف اتاق علی دوخت. مرد جوان که چهره‌اش گرفته و عبوس بود و خشم و خشونت به صورتش رنگ پاشیده بود بی‌آن که نگاهی به فرزانه بیاندازد با سرعت در حیاط را باز کرد واز خانه بیرون رفت. با رفتن او فرزانه نفس راحتی کشید و ترس نگرانی‌اش برطرف شد. در همین موقع حامد و علی که تا آن لحظه گرم گفتگو بودند از اتاق بیرون آمدند.

صفحات کتاب :
224
کنگره :
‏‫PIR8001‭/ھ38‭ع5 1396‬
دیویی :
‏‫‭8‮فا‬3/62‬‬
کتابشناسی ملی :
5467014
شابک :
978-600-7146-29-3
سال نشر :
1396

کتاب های مشابه عشق در میزند