معاویه از دنیا رفت بعد از ظهر آنروز مردم بر جنازه او نماز گذاردند و او را در باب الصغیر به خاک سپردند وماجرا را برای یزید نوشتند . سه روز از مرگ معاویه می گذشت که یزید توانست خود را به دمشق برساند همان شب هنگام عبور او از کوچه ها مردم به دستور ضحاک از چپ و راست او می آمدند و اورا از زیر قبه های دیبا و سرا پرده ها عبور می دادند . با این جاه و جلال یزید را وارد قصرالخضرا کردند. یزید در همان ساعت و روز اول ورودش از خوابی که سه شب قبل دیده بود برای آنان چنین حکایت کرد . خواب دیدم که میان من و مردم عراق جویی از خون قرار گرفته است و بجای آب خون در آن روان است . من می خواستم از آن بگذرم ولی نتوانستم در آن هنگام عبیدالله ابن زیاد را دیدم که پشت سرم ایستاده به او نگاه کردم و او ناگهان بی محابا ازآن جوی گذشت ومن در همان حال نگران کار او ورفتار او بودم که از خواب پریدم ...
نظر دیگران //= $contentName ?>
ممنون اجرشما بااقاامام حسین خیلی عالی ...
خدا خیرتون بده که واسه اسلام رایگان شده...
ادامه کتاب روهم لطف کنیددراختیارمون بذاریدقسمت اول که عالی بود...
فقط میتونم بگم عالی بود اجرتون با ثارلله...
خیلی عالی بودحتما دان کنید...
خداوند خیر دنیا و آخرت عطایا کند...
خیلی عالی تشکر میکنم اجرتون با امام حسین .ع....
عالی بود ...
ممنون اجرتون با سالار شهیدان...
ممنون اجرتون با سالار شهیدان...