امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (PDF)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 500
نظر شما چیست؟
روزی جادوگر به خانه ی آنها رفت و به دختر گفت برای اینکه تنها نباشی به درختی بنام چیکو احتیاج داری.
دخترگفت:
این کار را از چه کسی بخواهم؟ او گفت: از برادرت. شب که پسر از شکاربرگشت دید خواهرش در را باز نکرد. رفت به داخل خانه و دید خواهرش با ناراحتی کنج خانه نشسته است...
صفحات کتاب :
14
کنگره :
‫‮دا‬398/2‪‫‬‭د514ج 1388
کتابشناسی ملی :
‫‮دا‬398/2‪‫‬‭د514ج 1388
شابک :
1827629
سال نشر :
1388

کتاب های مشابه جادوگر و دختر ساده لوح