نظر شما چیست؟
«از او»، نگاه ما زمینیان است به آن مسافر آسمان که مدتی با ما زیسته است؛ مسافری که اگر دیرتر بجنبیم، غبار فراموشی، ردپایش را از کوچه های شهرمان پاک می کند و دیگر حتی به گَرد راهش هم نمی رسیم.
خانه های کاه گلی با اتاق هایی دور تا دور حیاط که درِ همه شان به ایوان باز می شد، کنار هم جا خوش کرده بودند. آفتاب داغ لار، خشت ها را می پخت. بی بی نشسته بود توی ایوان و چشم دوخته بود به رحمت که داشت زیر سایه ی نخلی که تا آسمان قد کشیده بود، بازی می کرد. گفت: آن روز که تو به دنیا آمدی، به قدرتی خدا، انگار آسمان سوراخ شده بود و بریز، باران می بارید؛ به خاطر همین آقات اسمت را گذاشت «رحمت الله»؛...
صفحات کتاب :
64
کنگره :
1389 2ح 8262ح/8203
دیویی :
62/3فا8
کتابشناسی ملی :
2218780
شابک :
2-70-6848-964-978
سال نشر :
1389

کتاب های مشابه حاجی کویتی