دانلود کتاب 31 روز و 5 انگشت
خلاصه اثر
اولین شبی که فرخرو را دیدم، شب چله بود. مادرم برایم خواستگاری اش کرده و بعد از یک ماه جواب گرفته بود. توی یک کیسه آجیل شب چله ریخت و داد دستم. گفت: «برو نامزد بازی ... زود برگردی ها، نگن پسرشون هولِه!»
کوبه مردانه در را که زدم، صدای پسربچه ای کیه گفت. گفتم: «سیروسم.» صدای خنده اش آمد. بعد گفت: «من هم بیست و نه روزم.» و صدایی دیگر نیامد. کسی نیامد در را باز کند. چند دقیقه ای ایستادم. عصبانی شده بودم.
کتاب های مرتبط
بیشتر
برچسب ها
مشخصات
نوع اثر : کتاب
صفحات کتاب : 124
کنگره : PIR8013 /الف452س9 1393
دیویی : 8فا3/62
کتابشناسی ملی : 3641273
شابک : 978-600-175-804-1
سال نشر : 1393
شابک دیجیتال : 978-600-03-2712-5