امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (TEXT)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 3,000
نظر شما چیست؟
روز سه شنبه این قول را به اندی لانگ کلاو دادم. به او قول دادم برای تان بگویم ما چگونه سازمان محل کارمان را از تعطیل شدن نجات دادیم و چگونه با افزایش میزان بهره وری، سوددهی را بالا بردیم و چگونه شما هم می توانید به نیروی کار و کارکنان خود انگیزه ببخشید و توانایی های شان را افزایش دهید. اما نخست می خواهم بگویم چرا چنین پیمانی بستیم، و چگونه این کتاب نوشته شد. این همه، در هفتم ژوئن هزار و نهصد و نود چهار، در بیمارستان والتون مموریال اتفاق افتاد.

اندی در بیمارستان بستری بود. ما هر دو می دانستیم این اخرین دیدارمان خواهد بود، با وجود این من نمی توانستم باور کنم او لحظات آخر عمر را می گذراند و باید چیزهایی را که بایسته بود، به او بگویم. در عوض، براحتی از روزهای خوب بهاری، بیس بال و کسب و کار حرف می زدم. بلاخره حرف ام را ناتمام رها کردم و از صحبت کردن منصرف شدم، اما تحمل آن سکوت برایم ناخوشایند بود. آن گاه صدای احساس ام را که به حرف آمده بود شنیدم، با صدایی گرفته گفتم: «اندی، دوست ات دارم.»
او دست بزرگ و خشکیده ‏اش رو به آرامی از کنار ملافه حرکت داد و دست من را محکم گرفت این برایم خیلی تعجب‎آور بود.

او گفت: «من می‎دونم» من هم دوستت دارم، همیشه داشتم.
صفحات کتاب :
53
سال نشر :
1393

کتاب های مشابه گانگ هو!