نظر شما چیست؟
کتاب صوتی مرخصی عاشقانه اثر دوروتی پارکر به صورت مجموعه داستان های کوتاه، حضور زنان در جامعه را نقد و بررسی می کند، حضوری که همیشه پر رنگ، اما منفعلانه، احساساتی، وابسته و دنباله روی حضور مردان است.

پارکر در داستان های کوتاه کتاب صوتی مرخصی عاشقانه (The Sexes)، به عنوان یک نویسنده زن، جایگاه و نقش زنان در جامعه را مورد نقد قرار می دهد. عنوان داستان ها عبارتند از: «جنسیت»؛ «مرخصی عاشقانه»؛ «فقط چند ساعت»؛ «روز باشکوه» و «لولیتا».

پارکر (Dorothy Parker) در این اثر با زبان طنز و گزنده ی خود، نقاط ضعف شخصیت های زن داستان را به تصویر می کشد و برای تاثیر گذاری بیش تر داستان ها را در فضائی رئالیستی و با کم ترین حاشیه پردازی روایت می کند. داستان ها به خصوص داستان اول بیش تر به یک نمایش نامه ی کوتاه شبیه است؛ شاید بتوان گفت که در مجموعه ی حاضر تجربه ی نمایشنامه نویسی دوروتی پارکر بیش تر از جنبه ی شاعرانه اش بر داستان ها تأثیرگذار بوده است.

دوروتی پارکر در 22 آگوست 1893 در وِست اِند، نیوجرسی به دنیا آمد. در سال 1916 تعدادی از اشعارش را به ویراستار مجله ی «ووگ» فروخت و سمتِ ویراستاری را در مجله کسب کرد. از 1917 تا 1920 پارکر در مجله ی ونیتیفر کار می کرد. بین سال های 1927 تا 1933 برای مجلات نیویورک به عنوان منتقد کتاب کار می کرد. متون او در نشریات مختلف و با فاصله های نامنظم تا سال 1955 چاپ می شد. او یک بار هم برنده ی جایزه ی داستان های کوتاه اُ. هنری شد. پارکر، در 7 ژوئن سال 1967، تک و تنها، در هتل نیویورک که آخرین خانه اش شده بود، از دنیا رفت.

در قسمتی از کتاب صوتی مرخصی عاشقانه می شنویم:

خانم اوینگ یک دختر داشت: لولیتا. البته این حق پدر و مادر است که اسم کودکان خود را مطابق میل خود انتخاب کنند، اما به نظر می آید بد نیست هنگام نامگذاری نیم نگاهی هم به آینده داشته باشند و ببینند این کودک در آینده چه مشکلاتی با این اسم خواهد داشت. لولیتا به هیچ وجه کودک برجسته یی نبود: لاغر و با گره هایی محکم در مفاصل استخوان هایش. موهای کم پشت اش نیز جالب بود و به طور مرتب رشد می کرد. آن روزها خانم اوینگ، بچه های با موهای فرخورده را دوست داشت. به همین دلیل بارها و بارها هنگام خواب موهای لولیتا را خیس می کرد و آن ها را در کهنه پارچه های تکه تکه شده یی می پیچید، و صبح که می شد تکه پارچه باز شده بود و موها دوباره حالت خود را پیدا کرده بودند: صاف مثل همیشه. همه ی این تلاش ها، شب های ناآرامی را برای لولیتا رقم زد که سعی می کرد تا با وجود تکه پارچه های پیچیده به دور سرش بخوابد. در نتیجه، همه ی این کارها کنار گذاشته شد و موهای او باز هم آویزان شد.

در اولین روزهای مدرسه، پسرها که از این ماجرا به نحوی مطلع شده بودند، در ساعات زنگ تفریح، در حیاط مدرسه دور او حلقه می زدند و با فریاد می گفتند: «اوه لولیتا، می شه موهای فرفری ت رو به ما نشون بدی؟ آه لولیتا، یکی از اون موهای فرفری خوشگلت رو به ما بده!»
سال نشر :
1393
صفحات کتاب :
144
کنگره :
PS3554‭‬ ‭/‮الف‬416‏‫‭م4 1393
دیویی :
813/54
کتابشناسی ملی :
2958820
شابک :
978-600-93442-6-0

کتاب های مشابه مرخصی عاشقانه 2