کتاب مادربزرگ جان فراموش کار، پدربزرگ جان فراموشکار
ناشر: سوره مهر
نویسنده: زهره پریرخ
کتابالکترونیکی
کتاب صوتی
خلاصه کتاب مادربزرگ جان فراموش کار، پدربزرگ جان فراموشکار
همه فکر می کنند چون زراّفه ها صدایشان درنمی آید، با هم حرف نمی زنند؛ اماّ مامان ها
و ب اباها، عموها, خاله ها, دایی ها و خلاصه همه ی گلهّ ی زراّفه ها با نگاه نگاه و اشاره، گاهی با چشم و ابرو و گاهی هم با چند کلمه ی کوچولو، با هم حرف می زنند.
مادربزرگ جان و پدربزرگ جان پنج وجبی، خیلی خیلی پنج وجبی را دوست داشتند: پنج وجبی هم خیلی دوست داشت گاه گاهی برود پیش آن ها مهمانی. پنج وجبی، آن ها را بیش تر و بیش تر از همه دوست داشت؛ اماّ فقط یک مشکل وجود داشت:
مادربزرگ جان و پدربزرگ جان، فراموش کار بودند. فراموش می کردند چی پرسیدند و چی نپرسیدند؛ چه کار کردند و چه کار نکردند. هر وقت پنج وجبی می رفت پیش آن ها بلندترین جمله ای که می پرسیدند، این بود:
« پنج وجبی، شیر خورده ای؟ » پنج وجبی، تند و تند سرش را تکان می داد و با خوش حالی می گفت: «اوووهوم... »
اماّ یک کم که می گذشت، باز همان سؤال را می کردند.
کتاب های مرتبط
بیشتر
برچسب ها
مشخصات
نوع اثر : کتاب
مجموعه اثر : روزهایی که پنج وجبی یک زرافه کوچولوی کوچولو بود
صفحات کتاب : 32
دیویی : دا590پ423م 1392
کتابشناسی ملی : 3335245
شابک : 978-600-175-632-0
سال نشر : 1392
خرید نسخه چاپی کتاب از سوره مهر : لینک