نظر شما چیست؟
در زمان­ه ای خیلی­ خیلی دور، توی شهر شین­ شین در کشور ژاپن، مردی بود که کارش بازی با میمون و انجام حرکت­های آکروباتیک بود .

اون میمون برای مردِ ژاپنی فایده خیلی زیادی داشت.

یک­­ روز صبح، مرد به خونش برگشت و با عصبانیت به همسرش گفت:

مرد: خانم، فردا به آقای قصاب بگو که به خونه­ ی ما بیاد

خانم: چی؟ برای چی این­کار رو بکنم؟

مرد: این میمون دیگه به­ دردم نمیخوره؛ اون خیلی پیر شده و نمیتونه شیرین­ کاری­ هایی که قبلا انجام میداد رو اجرا بکنه، من باید به قصاب بفروشمش و از پولش استفاده کنم.

کتاب های مشابه میمون و گراز باهوش