نظر شما چیست؟
کتاب ثروتمندترین مرد بابل اثر جورج سیموئل کلاسون، در سال 1927 منتشر شد. این کتاب در ابتدا به صورت جزواتی در زمینه ی مدیریت مالی و موفقیت نوشته شده بود که جورج سیموئل کلاسون آن ها را گردآوری کرد و در قالب یک کتاب عرضه کرد.

کتاب ثروتمندترین مرد بابل درباره ی شهر قدیمی بابل است که در روزگار قدیم ثروتمندترین شهر جهان بود و شهرت و آوازه ی ثروت آن در سراسر دنیا می پیچید. جورج سیموئل کلاسون حکایت های کاربردی و ماندگاری را که محدود زمان قدیم نیست در کتاب ثروتمندترین مرد بابل بیان می کند تا خواننده با استفاده از تکنیک های ذکر شده به پیشرفت مالی دست یابد.

کتاب ثروتمندترین مرد بابل با راه کارهای ساده و عملی به افرادی که در پس انداز کردن، کسب وکار و قرض هایشان مشکل دارند، کمک می کند. در واقع کتاب یک برنامه مدون و قابل اجرا است که هر فرد با هر سطح درآمد می تواند از آموزه های آن استفاده کند و به موفقیت اقتصادی که آرزویش را دارد، برسد.

کتاب ثروتمندترین مرد بابل، نگاهی کلی به تاریخ بابل است که در آن تاریخ این شهر و چگونگی کشف آن در قرن بیستم مطرح می شود. شهر بابل به عنوان قدیمی ترین مرکز تمدنی که اسناد مکتوب از آن به دست آمده توجه مورخان و باستان شناسان را به خود جلب می کند. این شهر با استفاده از رود خانه ی فرات و به کارگیری دانش در ایجاد سد و کانال های آبی در دورترین جای تاریخ، حدود هشت هزار سال پیش به ثروتمندترین شهر جهان تبدیل شده بود.

جورج سیموئل کلاسون با روایت زندگی مردمان شهر بابل- اولین کسانی که از ابزارهایی همچون پول و سفته برای معاملات بازرگانی خود استفاده می کردند - ما را در پیش برد اهداف مالی مان راهنمایی می کند.

مردی که طالب طلا بود عنوان اولین حکایت کتاب ثروتمندترین مرد بابل است که در آن بنسیر ارابه ساز و کوبی چنگ نواز در بابل زندگی می کنند ولی مشکلات مالی و بدهکاری گریبان گیر آن هاست. بنسیر و کوبی برای یافتن راه حل و رموز سرمایه گذاری تصمیم می گیرند نزد آرکارد که ثروتمندترین مرد بابل است بروند.

حکایت بعدی کتاب با عنوان پولدارترین مرد بابل داستان زندگی و شیوه ی ثروتمند شدن آرکارد است. او در این فصل به بنسیر و کوبی اصول ثروت اندوزی و موفقیت مالی را یاد می دهد. آرکارد از تجربه ی خودش هنگامی که کاتب جوانی بوده می گود. مردی که به او اولین وام را داد: اگر می خواهی ثروتمند شوی آنچه پس انداز می کنی باید سود داشته باشد تا فرزندان آن هم سودآور باشند، به کمک این فرمول تو به ثروت فراوانی خواهی رسید. ثروت مانند درختی است که از یک دانه ی کوچک شروع به رشد می کند.
آرکارد هفت اصل برای دستیابی به اصول تغییرناپذیر موفقیت مالی را عنوان می کند. این اصول عبارتند از پول جمع کردن را شروع کن ، هزینه ها را کنترل کن، طلایت را چند برابر کن، پس اندازت را حفظ کن، خرید خانه، یک سرمایه گذاری سود آور، تضمین کن که در آینده درآمدی خواهی داشت و توانایی پول در آوردنت را بیشتر کن.

جورج سیموئل کلاسون در کتاب داستان آرکارد را پیش می برد و چند حکایت دیگر به انضمام پنج قانون طلایی دیگر نیز بیان می کند که با خواندن آن ها می شود از تکنیک ها ، دانش و آگاهی مالی بهره مند شد. در ادامه حکایت های کتاب ثروتمندترین مرد بابل داستان دیوارهای شهر بابل یعنی حمله آشوریان به شهر بابل را روایت می کند. این حکایت عظمت شهر بابل را دربرابر نفوذ دشمن به نمایش می گذارد.

بخشی از کتاب
جوانان تجربه ای ندارند از این رو، نمی توانند درک کنند که قرض بی ثمر مثل چاه عمیقی فرد را به سرعت به پایین می کشد و برای مدتی فرد بیهوده دست و پا می زند. افسوس و پشیمانی جلوی روشنایی خورشید را می گیرد و روز را چون شب، تیره و تار می کند و شب های آن غم انگیز و اندوه بار است؛ اما من با قرض کردن طلا مخالفتی ندارم. من این کار را تشویق می کنم.

فقط توصیه ام این است که برای یک هدف معقول قرض گرفته شود. من اولین موفقیت واقعی خودم را به عنوان یک تاجر با طلای قرض شده کسب کردم؛ اما وام دهنده در یک چنین موردی چه باید بکند؟ جوانی که کاملا ناامید است و کاری انجام نمی دهد...او مایوس است و هیچ تلاشی برای بازگرداندن وام انجام نمی دهد. قلبم گواهی می دهد که عاقبت پدر این جوان از زمین و گله ی خود محروم می شود.

ردان جرئت کرد و گفت: تو نکات زیادی گفتی که من از آن استفاده کردم اما من جواب سئوالم را نگرفتم. من پنجاه سکه ی طلایم را به شوهر خواهرم قرض بدهم یا نه؟ آن ها تنها خویشاوندان من هستند.

خواهرت زن اصیلی است که من برای او احترام زیادی قائل هستم و اما در مورد شوهر خواهرت او باید بیاید از من پانصد سکه قرض بخواهد و بعد من باید از او بپرسم برای چه کاری می خواهد استفاده کند و اگر پاسخ دهد که می خواهد تاجر شود؛ تاجری مثل خودم و در کار جواهرات و اسباب و اثاثیه قیمتی معامله کند؛ من می گویم از تجارت چه می دانید؟
آیا می دانی که از کجا می توانی جنسی را با قیمت پایین خرید کنی؟ آیا می دانی در کجا با قیمتی خوب می توانی آن را به فروش برسانی؟ آیا او به این سئوالات جواب مثبت خواهد داد؟

ردان به اطمینان جواب داد: نه او نمی تواند. او بیشتر در ساختن نیزه یک وقت هایی هم در خرید کارگاه به من کمک می کند. پس من باید به او بگویم که این اصلا تصمیم عاقلانه ای نیست. یک تاجر باید اول راه ورسم تجارت را یاد بگیرد.

بلند پروازی ها، هر چند هم که ارزشمند باشند، عملی نیستند و به آن ها وام طلا داده نخواهد شد؛ اما فرض کنیم که او می گفت: بله من با تاجرهای زیادی کار کرده ام، من می دانم که چطور باید به ازمیر سفر کرد و چگونه با قیمت پایین قالیچه های دستبافت خانم های خانه دار را خرید کنم.

کتاب های مشابه ثروتمندترین مرد بابل