نظر شما چیست؟
کتاب صوتی کلاغ پیر، روایت جالب و شنیدنی یک کلاغ است از آنچه که دور و برش می بیند. کلاغ پیر به دنبال غذا می گردد. او تکه ای از گوشت گوش یک خوک را سال ها پیش در زمان فراوانی جایی پنهان کرده است و حالا باید به دنبال آن یک تکه به سمت شرق پرواز کند. کلاغ پیر تنهاست اما همانطور که پرواز می کند، چیزهایی می بیند که او را عصبانی می کند و بعد همه را به زبان می آورد.

کلاغ پیر از دست آدم ها عصبانی است. زمانی این سرزمین را گویی برای کلاغ ها ساخته بودند. جنگل بود. پرندگان بی شمار کنار دریا زندگی می کردند و تخم های درشت و قشنگ می گذاشتند. اما حالا! هرجا که نگاه می کردی فقط و فقط خانه بود و خانه...

جملاتی از کتاب صوتی کلاغ پیر
آن وقت به نظر می آمد که این سرزمین، به خصوص برای یک کلاغ دلیر و خانواده اش درست شده. جنگل بی پایان گسترده بود، با خرگوش های جوان، گروه بی شمار پرندگان کوچک و کنار دریا مرغ های آبی با تخم های درشت قشنگ و هر چه دلشان می خواست ولی اکنون به جای اینها چیز دیگری دیده نمی شد مگر خانه ها، لکه های زرد کشتزار و سبز چمنزار و آن قدر کم چیز پیدا می شد که یک کلاغ پیر نجیب زاده باید فرسنگ ها بپیماید تا یک گوش پلید خوک را جستجو بکند. آه آدم ها- آدم ها، کلاغ پیر آنها را می شناخت.

او بین آدم ها بزرگ شده بود، آن هم بین اشخاص بزرگ. در یک ده اشرافی نزدیک شهر بود که دوره ی بچگی و جوانی او گذشته بود. ولی هر دفعه که از آنجا می گذشت در آسمان، خیلی بالا پرواز می کرد تا او را نشناسند.

هر وقت که در باغ سایه ی زنی را می دید گمان می کرد همان دختری است که او می شناخت، با سفیداب روی گونه هایش و گره ای که بیخ گیسویش زده بود، در صورتی که حقیقتا او همان دختر بود ولی با موهای سفید و لچک بیوه زن ها به سرش. آیا او پیش این اشخاص ممتاز خوشبخت بود؟ تا اندازه ای آری، چه در آنجا به اندازه ی فراوان خوراک داشت و می توانست خیلی چیزها را بیاموزد ولی در هر صورت آنجا برایش زندان بود.

کتاب های مشابه کلاغ پیر