نظر شما چیست؟

گزیده کتاب پلیورهای داغون لستر

تلفن زنگ خورد و به مادر لِستر خبر خورده شدن کلبه ­ی دختر عمو کلارا توسط یک کروکودیل رو دادند، خوش­بختانه کلارا توی کلبه نبود.

 لِستر با شنیدن این خبر، به اتاقش برگشت، با خودش گفت: چطور ممکنه؟ مگه می شه کروکودیل یک کلبه رو بخوره؟

زنگ در خونه به­ صدا در اومد، کلارا به خونه شون اومد­ تا پیششون بمونه ولی هیچ­ کسی نمی دونست که دخترعمو کلارا اصلا کیه. 

اون شکم بزرگی داشت و لباس چین­ دار بنفشی تنش بود.

اوایل همه­ چیز خوب پیش­رفت، لِستر خیلی رعایت می کرد، از اون­ طرف کلارا روی صندلی نشسته بود و فقط کاموا می­ بافت.

کتاب های مشابه پلیورهای داغون لستر