نظر شما چیست؟

گزیده کتاب کیبو و اژدهای بنفش

کیبو سه­ تا کار رو تو دنیا بیشتر از همه دوست داشت:

کاهو دادن به لاک­پشتش، سُرسُره بازی توی پارک و شکلک درآوردن جلوی آیینه­ ی اتاق خوابش. یک روز کیبو یک شکلک جدید برای خودش ساخت.

اون گوش هاشو با دستاش جلو می آورد و زبونش رو به دماغش می زد. هر روز صبح بعد خوردن صبحانه به طبقه­ ی بالا می رفت و جلوی آیینه به خودش لبخند می­ زد.

اما یک روز وقتی که داشت زبون در می آورد و گوش خودش رو می­ کشید، یک اتفاق بدی افتاد.

از پنجره­ ی باز اتاقش یک اژدهای بنفش وارد شد.

اون هیولا پشت سر کیبو ایستاد، روی پاهاش بلند شد و سایه­ ی بزرگی درست کرد.

کتاب های مشابه کیبو و اژدهای بنفش