نظر شما چیست؟

گزیده ی کتاب کولاک غروب کریسمس

برف زیادی در منطقه باریده بود و همینطور ادامه­ داشت . ولی با این وجود نیکولاس همچنان می­ تونست درخت سیب جوون رو از پنجره­ ی اتاقش ببینه.

نیکولاس همچنان از پنجره به درخت سیب نگاه می کرد و نگرانش بود. دونه ­های برف با باد شدیدی که می­ وزید توی هوا جابجا می شدن. دیگه حتی دیدن درخت هم سخت شده بود.

اما ناگهان، چشم پسرک به یک پرنده خورد که توی باد و طوفان گیر افتاده بود و نمی دونست به کدوم طرف پروار کنه. تا اینکه به درخت سیب برخورد کرد و روی زمین افتاد.

کتاب های مشابه کولاک غروب کریسمس