نظر شما چیست؟

گزیده ی کتاب باغچه پیروزی لی لی

چند سال قبل، در دوران جنگ جهانی دوم، شنبه­ ی هر هفته، من و برادرم جَک برای کمک به ارتش، قوطیِ حلبی و آهن­ پاره جمع می کردیم.

جک نامه ­رسونِ شهر بود و برای همین هم کل مردم شهر اون و تاندر، سگ بزرگ و قهوه­ ای رنگ مارو می شناختن. ما حتی قوطیِ روغن­ هایی که ارتش از اون­ ها برای تولید بمب و گلوله استفاده می کرد رو هم جمع می کردیم.

اما من نمیدونستم که چرا از روغن برای ساختن بمب و گلوله استفاده میشه. خونه­ ی خانواده­ ی بیشاپ همیشه آخرین جایی بود که ما ازشون قوطی و آهن ­قراضه می گرفتیم.

اون خونه بزرگترین خونه­ ی شهر، با یک حیاط خیلی بزرگ و زیبا بود و جلوی در ورودی­ش پرچم ستاره­ ی طلایی ارتش وصل شده بود.

کتاب های مشابه باغچه پیروزی لی لی