نظر شما چیست؟

گزیده کتاب مامان گربه و جوجه کوچولو

هم­ کلاسیام هنوز متوجه نشدن که مامانِ من یک گربه و منم یک جوجه ­ی کوچولوی زرد رنگ هستم.

خب مشکل چیه؟

مشکل اینه که ماما ن ­گربه نمی­ تونه بچه ­ای داشته باشه.

یک­ روز مرغی پیشش اومد و بهش گفت که نمی­تونه از همه­ ی جوجه ­هاش مراقبت کنه، مامان گربه هم یکی از تخم­ های مرغ که من باشم رو گرفت و بزرگم کرد.

اولش فکر می کردم یک گربه­ ی کوچولو هستم، چون همه همسایه­ هامون گربه هستند. من دلم می خواد میومیو کنم، بدوئم، بدنم رو لیس بزنم و با دمم به گوش هام ضربه بزنم؛ ولی هیچ کدوم از این­ها رو نمی­تونم انجام بدم.

یک روز مادرم بهم گفت که هیچ­وقت نمی­تونم مثل گربه­ ها بشم چون مادر واقعیم یک مرغ بوده. من اصلا نمیتونم 4 تا پا داشته باشم ولی یک روزی می­رسه که با بال­ هام پرواز می کنم.

مادرم بهم قول داد هر چیزی که بلده رو بهم یاد بده تا مثل یک گربه بزرگ بشم. می­ دونید من خودمم خیلی از این موضوع خوشحالم چون تنها حیوونی توی شهر هستم که نصفم گربه و نصفم جوجه­ است.

کتاب های مشابه مامان گربه و جوجه کوچولو