نظر شما چیست؟

برگزیده ی کتاب بره کوچولوی ابری

در یک شب تابستونی، زیر نورِ ماه و ستاره­ های چشمک ­زن، بره­ ای به­ دنیا اومد.

مادر بره که بهش مالی می­ گفتند بعد از به­ دنیا آوردن بره­ ش، کنارش دراز کشید و با نگاه کردن به اون خیلی خوشحال شد و خستگی از تنش در رفت.

مالی به بره­ ش گفت که خیلی ریز و کوچولوئه، برای همین اسمش­ رو بره کوچولو میزاره.

مادر بره­ کوچولو بغلش کرد و دست و پاهاش رو لیس زد.

فردای اون روز، بعد از اینکه خورشید طلوع کرد ، بقیه­­ ی گوسفند­های گله با خوشحالی به علفزار رفتند تا به مالی تبریک بگن و بچه­ اش رو هم ببینن.

چند هفته­ از تولد بره کوچولو گذشت. اما اون اصلا مثل گوسفند های عادی نبود.

مالی از همون چند روز اول متوجه شد که به­ جای پشم، روی بدن بره ­اش ابر وجود داره. یک اَبرِ پشمالویِ سفید رنگ که از آسمون روی بره­ کوچولو افتاد.

کتاب های مشابه بره کوچولوی ابری