امتیاز
5 / 3.5
خرید الکترونیکی (PDF)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 2,750

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب سیره آفتاب

کتاب سیره آفتاب، مشتمل بر سیره عملی حضرت امام در عرصه مسائل فردی، خانوادگی، اجتماعی، عبادات، حالات معنوی، مسائل اخلاقی و شرعی، مسائل انقلاب، جهان اسلام، سیاست، جوانان، از زبان همسر، فرزندان، دوستان و آشنایان ایشان می باشد. نحوه برخورد ایشان با همسر و فرزندانشان، دوستان و آشنایان و خانواده شهدا از نظر خانوادگی و اجتماعی، تأکید ایشان بر نماز اول وقت و انجام مستحبات از نظر عبادی، اخلاقی و عملکرد ایشان در مورد مسائل انقلاب و جهان اسلام با ذکر خاطراتی تشریح شده است.

کتاب سیره آفتاب به صورت فشرده در دو بخش جمع آوری گردیده است. بخش اول توصیه های اخلاقی - عرفانی حضرت امام به فرزند بزرگوارش مرحوم حاج سید احمد خمینی است که در نامههای متعدد امام به فرزندشان آمده است و در این کتاب به شیوهای بدیع، موضوع بندی و ارائه شده تا مطالعه آن برای خوانندگان آسانتر و دلپذیرتر گردد. این بخش در حقیقت سیره نظری حضرت امام را به تصویر کشیده است. بخش دوم گزیده ای از سیره عملی امام در عرصه مسائل فردی، خانوادگی، اجتماعی، عبادی، اخلاقی، سیاسی، حکومتی و ... است که از بین کتب گوناگون استخراج و به صورتی مناسب فصل بندی شده است.

گزیده کتاب سیره آفتاب

امام احترام فوق العاده‌ای برای خانم قائل بودند. یعنی اگر بگویم در طول شصت سال زندگی، زودتر از خانم دستشان توی سفره نرفت، دروغ نگفته‌ام. اگر بگویم کوچکترین توقعی از ایشان نداشتند، دروغ نگفته‌ام. حتی می‌توانم بگویم در طول شصت سال زندگی، هیچ وقت یک لیوان آب از خانم نخواستند. 

همیشه خودشان اقدام می‌کردند. اگر هم خودشان در شرایطی بودند که نمی‌توانستند، می‌گفتند: آب این جا نیست؟. هیچ وقت نمی‌گفتند بلند شوید آب به من بدهید. نه تنها به خانم، حتی به ما که دخترهایشان بودیم و اگر آقا آب می‌خواستند، همه با سر می‌دویدیم که آب بیاوریم. ولی هیچ وقت از ما نخواستند که یک لیوان آب به دستشان بدهیم.

در شرایط سخت روزهای آخر، هروقت چشم باز می‌کردند، اگر قادر به صحبت بودند، می‌گفتند: خانم چطورند؟ می‌گفتیم: خانم خوبند. بگوییم بیایند پیش شما؟ می‌گفتند: نه، خانم کمرشان درد می‌کند. بگذارید استراحت کنند.امام به همسرشان علاقه وافری داشتند، به طوری که از نظر امام همسرشان در یک طرف قرار داشت و بچه‌هایشان در طرف دیگر، و این دوست داشتن با احترام خاصی توأم بود.

یادم هست یک بار که خانم مسافرت رفته بودند، آقا خیلی دلتنگی می‌کردند. وقتی آقا اخم می‌کردند، ما به شوخی می‌گفتیم: اگر خانم باشند، آقا می‌خندند و وقتی خانم نباشند، آقا ناراحتند و اخم می‌کنند. خلاصه، ما هر چه سر به سر آقا گذاشتیم، اخم آقا باز نشد. بالاخره من گفتم: خوشا به حال خانم که شما این قدر دوستش دارید. ایشان گفتند: خوش به حال من که چنین همسری دارم. فداکاری که خانم در زندگی کرده‌اند، هیچ کس نکرده است. شما هم اگر مثل خانم باشید، همسرتان شما را این قدر دوست خواهد داشت.

یکی از علما برای من نقل کرد که یک سال تابستان به اتفاق امام و چند تن دیگر از روحانیان به مشهد مشرف شدیم و خانه دربستی گرفتیم. برنامه ما چنین بود که بعدازظهرها پس از یکی ـ دو ساعت استراحت از خواب بلند می‌شدیم و دسته جمعی روانه حرم مطهر می‌شدیم و پس از زیارت و نماز و دعا به خانه مراجعت می‌کردیم و در ایوان با صفایی که در آن خانه بود می‌نشستیم و چای می‌خوردیم. برنامه امام این بود که با جمع به حرم می‌آمدند ولی دعا و زیارتشان را خیلی مختصر می‌کردند و تنها به منزل بازمی‌گشتند. ایوان را آب و جارو می‌کردند، فرش پهن می‌کردند، سماور را روشن و چای را آماده می‌ساختند و وقتی که ما از حرم بازمی‌گشتیم، برای همه چای می‌ریختند.

صفحات کتاب :
148
کنگره :
DSR1577‏‫‬‭/س85 1383
دیویی :
‏‫092‏‫‭955/0842‬
کتابشناسی ملی :
1‎0‎8‎4‎8‎6‎2
شابک :
978-964-7030-07-6
سال نشر :
1383

کتاب های مشابه سیره آفتاب