کتاب کودک، خانواده، انسان

روش تربیت کودک بر اساس نظرات دکتر هایم جینات

امتیاز
5 / 3.0
خبرم کن
کتاب چاپی ناموجود است
140,000
5%
ت 133,000

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب کودک، خانواده، انسان

کتاب کودک، خانواده، انسان نوشته‌ی «ادل فبر» و «ایلین میزیش» دو نویسنده آمریکایی در حوزه فرزندپروری، خانواده و ارتباط میان والدین و فرزندان است. در واقع این کتاب حاصل تجربیات این دو خانم است که خود مادر هستند و «به مدت پنج سال در یک گروه تربیت کودک شرکت کردند تا بتوانند فرزندان شان را با روش‌های بهتری پرورش دهند. از آن جا که نویسندگان کتاب، روان‌شناس حرفه‌ای نیستند، در این کتاب از اصطلاحات دشوار و فنی خبری نیست و نویسندگان با ساده‌ترین زبان، تجربیات خود را در مقام مادر در دسترس خواننده قرار داده‌اند. آن‌ها حاصل یک دوره پنج‌ساله کار گروهی زیر نظر دکتر جینات را در این کتاب گرد آورده اند و با طرح شکست‌ها و موفقیت‌هایشان نشان می‌دهند که تربیت کودک، کاری ساده و پیش‌پاافتاده نیست.» این کتاب اولین بار در سال 1368 از سوی انتشارات نی با ترجمه‌ی «گیتی فصیحی» منتشر شد و در سال 1393 به چاپ دوازدهم رسید.


همه ی ما به دنبال داشتن خانواده ای شاد و آرام هستیم اما بعد از بچه دار شدن ممکن است همه چیز ناگهان عوض شود و اتفاقت غیر منتظره شرایط زندگی را عوض کند؛ اما درست در همین مرحله است که به عنوان والدین میتوانیم اهداف خود را دنبال کنیم و تبدیل به والدینی شویم که به خوبی از پس فرزند خود بر می آیند و با رفتارهای درست و منطقی نه تنها ه احساسات کودک احترام میگذارند بلکه می توانند اصول زندگی را به او یاد دهند. در مسیر فرزند پروری تجربیات افراد کنار نظریه های متخصصین میتواند راهگشایی مشکلات باشد و تجربه ی بی نظیری را برای هر پدر و مادری رقم بزند.


کتاب کودک، خانواده و انسان به والدین کمک می کند تا بتوانند در مسیر فرزندپروری صحیح قدم برداردند و به رشد و ارتقای جامعه کمک کنند.


گزیده کتاب کودک، خانواده، انسان


به ما گفته می‌شود که همه احساسات بچه‌ها، حتی آن‌هایی که بار منفی دارند، بایستی به رسمیت شناخته شوند: بازی با اسباب‌بازی‌ای که این‌قدر سخت به کار می‌افتد بایستی خیلی مأیوس‌کننده باشد! «وقتی عمه جان لپت را نیشگون می‌گیرد، خیلی ناراحت می‌شوی؟»

حالا می‌توانستم بفهمم که گرفتن آینه‌ای در مقابل احساسات بچه چگونه می‌توانست مفید واقع شود. به‌جای اینکه مثل گذشته کوشش کنیم با دعوا و مرافعه با کودکانمان مقابله کنیم، می‌توانستیم با این روش جدید رابطه خانوادگی را آرام‌تر و آسان‌تر کنیم. صبح، سر صبحانه وقتی پسرم دیوید گفت: «آه، این تخم‌مرغ خیلی شله!»، به جای یک نطق طول و دراز درباره اینکه او اصلا نمی‌داند راجع به چه حرف می‌زند و اینکه تخم‌مرغ امروزی دقیقا همان قدر پخته که دیروزی‌ها، به سادگی گفتم: «آهان، پس تو دوست داری تخم مرغت سفت‌تر باشه!» این به مراتب آسان‌تر بود و باعث شد تا موضوع تخم‌مرغ چندان بغرنج نشود.

با این همه رمز احساسات را درست درک نمی‌کردم تا اینکه اتفاقی چشم‌های مرا به کل این مبحث گشود: یک شب توفانی، وقتی مشغول صرف شام بودیم، آسمان رعد و برقی زد و خانه در تاریکی فرو رفت. وقتی چند لحظه بعد، جریان برق دوباره وصل شد، به نظرم آمد که بچه‌ها خیلی ترسیده‌اند. بهترین کاری که می‌توانستم بکنم این بود که ترسشان را کمتر کنم. می‌خواستم بگویم: «خوب، خیلی هم بد نبود، هان؟» که شوهرم تد شروع به صحبت کرد و گفت: «عجب، انگار خیلی ترسناک بود!» بچه‌ها به او خیره شدند، حرف او به نظرم قابل‌قبول آمد. دنبالش را گرفتم و گفتم: عجیب است، وقتی چراغ در اتاق روشنه همه چیز به نظر آدم خوب و دوستانه است، اما همین اتاق وقتی تاریک می شه چقدر ترسناکه؛ نمی دونم چرا، اما این واقعیت داره.

شش چشم، چنان با آرامش و قدردانی به من نگاه کردند که دست و پایم را گم کردم. من یک جمله بسیار ساده در مورد یک مطلب بسیار معمولی گفته بودم، درحالی که برای بچه‌ها، ارزش بسیاری داشت. ناگهان همه باهم شروع به صحبت کردند و بر یکدیگر پیشی گرفتن:

دیوید: «بعضی اوقات فکر می‌کنم یک دزد الان می آد و منو می دزده».

اندی: «تو تاریکی، صندلی راحتی شکل یک دیو می شه.»

صفحات کتاب :
236
کنگره :
‏‫‭HQ769‭‭/ف‌9ک‌9 1381
دیویی :
‏‫‭649/1
کتابشناسی ملی :
‭م‌81-25701
شابک :
964-312-014-7
سال نشر :
1381

کتاب های مشابه کودک، خانواده، انسان