کتاب صوتی سیم های جادویی فرانکی پرستو درباره نوازنده گیتاری است که نواختن را از دوران کودکی فرا میگیرد و رفتهرفته با موسیقیای که مینوازد، همه را تحت تاثیر خود قرار میدهد. شاید بهنظرتان موضوع این کتاب، ساده و معمولی باشد. اما باید بگوییم که اصلا اینطور نیست. شما با روایتی متفاوت و خلاقانه از یک شخصیت مواجه هستید.
میچ البوم در کتاب سیم های جادویی فرانکی پرستو، برای پیشبردن داستان از زاویهدیدهای گوناگونی برای روایت بهره برده است. راویان این کتاب نوازندهها یا حتی آدمهایی هستند که ارتباط کمی با فرانکی پرستو دارند، اما روایت هر شخص حکم یک تکه از پازل را دارد که مخاطب با کنار هم قرار دادن پازل، شناخت خود از قهرمان داستان را که نیروی خارقالعاده و تاثیرگذار در نوازندگی دارد، کامل میکند. شگفتی مهارت نویسندگی و پرداخت خلاقانه او در این کتاب، آنجاست که بخشی از کتاب از زبان موسیقی روایت میشود.
میچ آلبوم، در کارنامه فعالیتهایش، فعالیتهایی همچون نوازندگی، گویندگی رادیو و تلویزیون، نویسندگی و روزنامهنگاری و... به چشم میخورد. او نویسندگی را با نوشتن برای نشریات و روزنامهها بهعنوان روزنامهنگار ورزشی شروع میکند. او مدتها بعد، اولین رمان خود به نام «سهشنبهها با موری» را نوشت که او را بهعنوان یک نویسنده درجهیک و تاثیرگذار به افراد کتابخوان شناساند. از روی کتابهای پرطرفدار میچ آلبوم مثل «سهشنبهها با موری»، «پنج نفری که در بهشت ملاقات میکنید»، «برای یک روز بیشتر» و «کمی ایمان داشته باش» سریالهای تلویزیونیای ساخته شد که آنها نیز جزو سریالهای پربیننده بودند.
آخ که عشقی فرانکی پرستو! شاید بعدا برایتان تعریف کنم که چرا زنها همیشه عاشقش میشدند یا بهتر نیست بگویم عاشق من میشدند؟ ولی الان قصهی ما به لحظهی مهمی رسیده.
در زندگی تمام هنرمندها شخصی هست که پردهها را کنار میزند و دریچهای رو به خلاقیت باز میکند؛ شبیهترین وضعیت به دیدن دوباره من است. اولین باری که شما از زهدان مادرتان بیرون میآیید، من رنگ درخشانی هستم در رنگین کمان قریحههای انسانی که شما یکی از آنها را انتخاب میکنید.
بعدها وقتی فردی آن دریچه خلاقیت را به روی شما باز میکند، احساس میکنید که قریحه منتخبتان درونتان را میگزد و یک جور اشتیاق شعلهور پیدا میکنید برای آوازخوانی، نقاشی یا رقص یا کوبیدن روی طبل. بعد دیگر هیچ وقت آن آدم سابق نیستید.یک گیتارنواز نابینا عصر روز یکشنبه در آشپزخانه آپارتمانی کوچک در خیابان کریستاسنگال این کار را برای فرانکی کرد و در همان حال با سگی بیمو در خشکشویی طبقه پایین منتظر ایستاده بودند.