کتاب ظهور و سقوط یک کتاب فروش

امتیاز
5 / 4.5
نظر شما چیست؟
بساط پت و پهنی، چیده بودم. سردی هوا ودرد مزمن کلیه ام ضرورتی پیش آورد که نتوانستم حتا از همسایه ها- یا حتا رهگذران- بخواهم چشم شان به بساط باشد؛ رفت و برگشتم به منزل، یک ربعی زمان برد. همه ی این پانزده دقیقه را به این فکر می کردم که چند نفر دارند با خیال راحت به همدیگر کتاب تعارف می کنند و هرکی هرچی می خواسته، برداشته ورفته!
خوشبختانه وقتی برگشتم همه چیز سرجایش بود!
هیچ وقت ازین همه بی علاقگی مردم به کتاب خوشحال نشده بودم!
صفحات کتاب :
123

کتاب های مشابه ظهور و سقوط یک کتاب فروش