اگر شرکتها بتوانند شما را قبل از فکر کردن، به خرید چیزی وادارتان کنند، پس میتوانند در نهایت شما را به سمت خرید مواردی که نیازی به آنها ندارید نیز سوق دهند.
در حال حاضر، حواس مشتری توسط جملاتی مانند: "باید این را بخرید"، یا "اگر فلان چیز را بخرید حالتان بهتر میشود" بمباران میشوند.
این موضوع، مانند این است که شما را تسلیم خواسته خود کنند، با این هدف که در نهایت شما متقاعد میشوید که به آن کالا نیاز دارید و میخواهید آن را بخرید.
وقتی کوچک بودم همیشه یادم هست، وقتی مادرم از خانه بیرون میرفت، از فرصت استفاده و شروع به تمیز کردن خانه، آشپزخانه و انباری میکردم، چون بچه اول بودم چیزهایی که به نظرم جالب یا بدرد بخور نبود را برمیداشتم و کنار میگذاشتم، تا زمانیکه مادرم برمیگشت، ببینم اجازه میدهد آنها را بیرون بیندازم یا به دیگران بدهم.
همینطور که بزرگتر شدم، دیدم این کار یک عادت شده و هر سال 2 الی 3 بار وسایلی را که احساس میکردم به دردم نمیخورد را جمع میکردم و مواردی که اصلاً بدرد بخور نبود را بیرون میانداختم. وسایلی هم که برای دیگران قابل استفاده بود، ولی من دیگر از آنها استفاده نمیکردم را به دوستان یا افراد نیازمند میدادم.
سالها بعد دیدم فیلمی در رابطه با این قضیه از زندگی افرادی که این کار را انجام میدادند، ساخته شده و احساس کردم بد نیست ترجمه فارسی این فیلم که البته به قلمهای متفاوت در بازار موجود بود را تهیه کنم و به صورت کتابی در اختیار افراد مختلف بگذارم که دیگران هم از این شیوه تفکر بهره ببرند.
البته، در حال حاضر هم خیلی از افراد از این تفکر استفاده میکنند.
مطالعه این کتاب را به همه افراد توصیه میکنم زیرا شخصیتهای فیلم افرادی هستند که مروجین جدی این شیوه تفکر در سطح دنیا میباشند. این تفکر باعث رشد، آرامش و ثروتمندی روزافزون من شده است. بنابراین خوشحال میشوم برای شما خواننده گرامی هم این موارد را به ارمغان بیاورد.