کتاب چشم به راه pdf

تاریخ شفاهی سرهنگ پاسدار رحیم آقامحمدپور

امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (PDF)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 8,000
نظر شما چیست؟
کتاب چشم به راه نوشته ی هادی عابدی، خاطرات و وقایع دفاع مقدس که از طریق مصاحبه و جمع آوری اطلاعات از بنیاد شهید و امور ایثارگران استان و ستاد لشکر 64 نیروی زمینی ارتش به دست آمده را به تصویر می کشد.

بررسی ریشه ها و شرح وقایع جوامع بشری با نگرش تاریخی، یکی از کارکردهای متأخر تاریخ است. البته روشن است که علم تاریخ برای رسیدن به این هدف، در گرد آوری داده ها و پردازش آن ها از روش های تازه ای بهره برده است که «تاریخ شفاهی» یکی از آن ها است. تاریخ شفاهی که روشی تازه برای گرد آوری خاطرات و روایت های شفاهی رخدادهای تاریخی است، شاید از جهاتی کهن ترین شیوه ی تاریخ نگاری نیز به شمار آید و با تعیین معیارها و استانداردهای لازم برای این روش تازه که جایگاه ویژه ای در تاریخ نگاری یافته می توان آن را شاخه ای از «علم تاریخ نگاری» قلمداد نمود.

هادی عابدی در مقدمه کتاب بیان می کند:

رحیم آقا محمدپور را یکی از دوستان مشترک به منظور مصاحبه و ضبط خاطرات معرفی کرده بود. اولین دیدارم با او در آخرین روزهای ماه میانی بهار سال 1391 رخ داد، 27 اردیبهشت ماه. روز پیش از ملاقات طی صحبت تلفنی که با وی داشتم، از لحن کلام و سوالات رک و صریحی که در خصوص علت تماسم و چگونگی آشنائیم با وی می پرسید دانستم که با فردی روبرو هستم که از روحیه ای خاص برخوردار است و یا حداقل سعی دارد این چنین وانمود کند. اما طی چند جلسه مصاحبت و ضبط خاطرات دریافتم که او حقیقتاً همان است که می نماید. این صداقت در کلام و رفتار بخصوص آن زمان بیشتر برایم آشکار شد که پس از تدوین خاطراتش در صحبتی که با یکی از امرای ارتش در خصوص یکی از وقایعی که وی به آن پرداخته بود، برخی موارد را در تضاد با نگاه و باور او یافتم.

ابتدا میل و رقبتی برای بیان خاطراتش نشان نمی داد. مدعی بود که هر چه کرده برای انجام تکلیف بوده و در راه خدا. حال هم گفتن از کرده هایش را در راستای خود بینی و به رخ کشیدن و مطرح کردن خود می دانست و از این رو دل به بیان اندوخته های ذهنیش نداشت. اما عاقبت در مقابل این استدلالم که «بیان این خاطرات به دلیل آنکه بخشی از تاریخ و آنچه بر این مردم و کشور گذشته را در خود دارد، همچون حضور در سنگر و جبهه است» او را کمی به فکر وا داشت و به عنوان آخرین کلام در آن ملاقات گفت: «کمی به من وقت بدید در موردش فکر کنم». فردای آن روز تماس گرفت و آمادگیش برای انجام گفتگو را اعلام کرد.

بنا بر آنچه ذکر شد، گفتگوهای نگارنده با راوی خاطرات کتاب چشم به راه (waiting) می توانست بیش از آنچه در اینجا آمده است ادامه پیدا کند، اما به دلیل بی رقبتی و عدم تمایل رحیم آقا محمدپور به ادامه گفتگوها که معتقد بود «مطالب بعدی بیشتر حکم خود نمائی دارد و چندان فایده ای برای مردم ندارد»، پیگیری ضبط خاطرات وی را وا نهادیم و به تکمیل خاطرات دفاع مقدس از منابع معتبر دیگر پراختیم.

در بخشی از کتاب چشم به راه می خوانیم:

زمانی که قاسم حقیقت نیکو به فرماندهی سپاه شهرستان نقده تعیین شد، به دلیل آنکه ایشان در نقده تنها بود و با ناصر علیزاده هم دوستی رفاقت قبلی داشت، برای کمک به او، ناصر به نقده رفت و فرماندهی عملیات سپاه نقده را به عهده گرفت.

هیز «افشین» با فرماندهی شخصی به نام «قادر افتخاری» در حوزه شهرستان نقده فعالیت داشت. زادگاه قادر افتخاری روستای «چشمه گل» که در جنوب جاده نقده به اشنویه قرار دارد بود. هیز افشین، روی روستاهای «مملو»، «چاقال مصطفی»، «محمد شاه بالا» و «محمد شاه پائین» تمرکز داشت.

دموکرات ها دائماً در این منطقه، جاده را می بستند و ناامنی ایجاد می کردند. بنابراین ناصر علیزاده عملیاتی را طراحی کرد تا شر هیز افشین را از این منطقه کم کند. در این عملیات گردان جندالله اشنویه، گردان نقده و تیپ ویژه شهدا با همراهی و هماهنگی یکدیگر عمل می کردند. فرماندهی عملیات از طرف نقده ابتدا با ناصر علیزاده بود، اما از آن جا که وی صبح روز عملیات از ناحیه پا مجروح می شود، فرماندهی عملیات را یوسف ولی نژاد بر عهده گرفت.

عملیات در اولین ساعات روز اول نوروز سال 62 صورت گرفت. من جزء نیروهائی بودم که هنگام روز باید به نیروها می پیوستم، لذا شب را به استراحت پرداختم. آن شب گردان جندالله اشنویه از ناحیه روستای مملو حمله را آغاز کردند.

این روستا در کنار یک تپه کم ارتفاع قرار دارد که ضد انقلابیون بالای آن مقری احداث کرده بودند. نیروهای ما ابتدا این مقر را تسخیر کرده، سپس وارد روستا شده بودند. روستای مملو در ضلع شمالی روستای چاقال مصطفی قرار دارد و روستاهای محمد شاه بالا و محمد شاه پائین نیز در ضلع جنوبی چاقال مصطفی واقع هستند. با آغاز عملیات، تیپ ویژه شهدا نیز از سمت روستاهای محمد شاه، حمله خود را آغاز می کند و گردان نقده نیز از سمت غرب که روستای «قره قصاب» واقع شده است، عملیات می کند. با دمیدن صبح، کل نیروهای هیز افشین در روستای چاقال مصطفی گرد هم آمدند.
صفحات کتاب :
286
کنگره :
DSR1629 ‭ /آ734‏‫‭آ5 1397
دیویی :
955/0843092
کتابشناسی ملی :
5519149
شابک :
978-600-8768-61-6
سال نشر :
1397

کتاب های مشابه چشم به راه