نظر دیگران

نظر شما چیست؟
رابین با مادرش کنار رودخانه نشسته اند و به حرکت قایق کاغذی روی آب نگاه می کنند. اما رابین مثل همه ی بچه های دیگر چندان هیجانی و شور و شر نیست و این باعث نگرانی مادرش شده است.
رابین که جریان آب و حرکت رودخانه را خیلی دوست دارد مادرش را متقاعد می کند تا زمان بیشتری را کنار رودخانه سپری کنند. انیِس، مادر رابین خبرنگار است و زنی فعال که یک جا نشینی را چندان دوست ندارد ولی قبول می کند تادر کنار رابین لحظات بیشتری را سپری کند.
ناگهان رابین از درد شدید شکم ناله می کند. به ناچار او را به بیمارستان می برند. پزشکان شکم او را عمل می کنند اما حال رابین بهتر نمی شود و پزشکان دوباره و سه باره دست به عمل می زنند. اما هیچ بهبودی در روند بیماری رابین احساس نمی شود.
مادر که امیدش را از دست داده است به فکر برگزاری مراسم ختم پسر نوجوانش می افتد و از ادامه رنج پسر شدیدا عذاب می کشد اما ناتان که پیش تر کشیش بود و در کسوت پزشکی نیز تحصل کرده بود به کمک مادر می شتابد و به او پیشنهاد می کند تا بیمارستان پسرش را عوض کند ...

کتاب های مشابه وقتی که درختان سبز بودند