امتیاز
5 / 5.0
نظر شما چیست؟
میترا صادقی در "صاحب شب های مین" به شرح داستان زندگی شهید محمد غزنوی از تولد تا شهادت می پردازد. این کتاب از مجموعه ی قصه ی سرداران منتشر شده توسط نشر ستاره هاست.

در بخشی از این کتاب می خوانید:

اول گروه غواص ها توی آب می روند و کمین ها را خفه می کنند. بعد قایق ها را به آب می اندازند. آب موج برمی دارد وبوی زهم ماهی و نم اروند را به خشکی می آورد. گروه ها دسته دسته سوار قایق می شوند و قایق ها در تاریکی اروند گم می شوند.

پیشاپیش همه گل محمد سوار بر قایق است. نور منور که همه جا را روشن می کند، توپخانه دشمن به کار می افتد.

صدای انفجار یک لحظه قطع نمی شود. خمپاره ها توی آب می افتند. می ترکند، آب فواره می زند، موج برمی دارد و قایق را زیر و رو می کند.

اولین گروه گرفتار خورشیدی ها شده اند. تیربارچی امان شان نمی دهد. گردان توی تاریکی های اروند، سرگردان است. گروه دوم خودشان را به خشکی می رسانند. بهزاد همراه آن ها است. توی تاریکی دنبال برادرش گل محمد می گردد. می بیندش زنده است. آرام می گیرد. می ترسد نکند گل محمد را از دست بدهد.

این را گل محمد می داند. قبل از آن که سوار قایق ها شوند، دستش را روی شانۀ بهزاد زده و گفته بود: «این بار مجروح می شوم. شهید نه! لیاقتش را ندارم.»

گفت که خواب دیده پیشاپیش همه در بیابانی می رفته که جلویشان را گرفته اند، با صورت هایی از نور و پرسیده اند فرمانده گردان کربلا کیست. همه گل محمد را نشان داده بودند و صدا نزدیک آمده و گفته برای رفتن به کربلا، باید یک دست و پایت را بدهی. گل محمد گفته بود جانم را می دهم. و در خواب دیده بود که پایش را قطع کرده اند.

بهزاد نگاه می کند. گل محمد نیست. نیروهای خودش را جلو کشیده تا توی نخلستان که آتش بار دشمن می بارد.

بهزاد می دود و گل محمد را پیدا می کند. صدایش می زند. خمپاره ای سوت می کشد و آن سو روی زمین می افتد. گل محمد فریاد می زند: «آمده ای دنبال من باشی یا بجنگی؟»

اگر تو شهید شوی و لازم باشد، از روی تو هم رد می شوم.
صفحات کتاب :
64
کنگره :
DSR1625‭/ق‌6 16.ج 1385
دیویی :
955/08430922
کتابشناسی ملی :
‭م‌85-3477
شابک :
9642546167
سال نشر :
1385

کتاب های مشابه صاحب شب های مین